اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثعم

نویسه گردانی: ṮʽM
ثعم . [ ث َ ] (ع مص ) نزع . (تاج المصادر بیهقی ). || کشیدن چیزی را.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
سام بوکا. (ا) ۞ یک نوع آلت موسیقی قدیمی است که معلوم نیست شبیه چه آلتی بوده است ، شاید لفظ دنبک پس از تصحیف رومیها سامبوکا گردیده . ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
فرمانده ، امیر به ستوه آمده- بزرگ و حاکم از جد پسر بزرگ حضرت نوح که در کشتی نوح ماند و جان سالم به در برد. سام پهلوان ایرانی
کتاب مفصلی در شرح پهلوانی ها و سفرها و عشقبازی های سام نریمان بوده که آن را جدای از شاهنامه ی فردوسی به نظم کشیده اند.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سام سوار. [ م ِ س َ ] (اِخ ) نام پهلوانی پدر دستان و جد رستم . (آنندراج ) : بسکه در اصطبلش آمد تاخت اسب خویش رادر تلاش منصب میرآخوری سام ...
سام میرزا. (اِخ ) معروف به شاه صفی . رجوع به صفی شود.
سام میرزا. (اِخ ) این میرزا برادر کوچکتر شاه مرحوم (یعنی شاه طهماسب اول ) بود. عیش و عشرت را دوست میداشت و چند سال درخراسان فرمانفرمایی م...
سام ابرص . [ سام م ِ اَ رَ ] (ع اِ مرکب ) ۞ بتشدید میم ، کریاس ، ودر خلاصه گفته که وی سوسمار است . (بحر الجواهر) (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ م...
سام ازهام . [ م ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )نام جرم فلک الافلاک . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). از مجعولات دساتیری است . رجوع به فرهنگ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.