اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جبار

نویسه گردانی: JBAR
جبار. [ ج ُ ] (اِخ )آبی است مر بنی حمیس بن عامر را در بین مدینه و فید. (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء):
الا من مبلغ اسماء عنی
اذا حلت بیمن او جبار.

؟ (از معجم البلدان ).


نظرنا فها جتنا علی الشوق و الهوی
لزینب نار او قدت بجبار.

ابن میاده (از معجم البلدان ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلاته چناربخش نوخندان شهرستان دره گز. در چهل هزارگزی شمال باختری نوخندان در سر راه مالرو عمو...
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) ابن الحارث . صحابی است . (منتهی الارب ). حضرت رسول (ص ) او را عبدالجبار گفته است . (از منتهی الارب ). پیامبر (ص ) را ...
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) ابن الحکم السلمی ... مدائنی و ابن سعد او را در زمره ٔ کسانی که بر حضرت رسول (ص ) وارد شدند ذکر کرده اند. (الاصابة فی...
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) ابن سُلمی یا سَلمی ابن مالک بن جعفربن کلاب بن ربیعةبن عامربن صعصعة کلابی . ابن سعد گوید وی مشرک بود و با عامربن...
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) ابن صخربن امیةبن خنسأبن سنان بن عبیدبن عدی بن غنم بن کعب بن سلمة انصاری و سلمی مکنی به ابی عبداﷲ صحابی است ....
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) انصاری . رجوع به جباربن صخربن امیه شود.
جبار. [ ج َب ْ با ] (اِخ ) سُلمی یا سَلمی . رجوع به جباربن سلمی بن مالک شود و نیز رجوع به جباربن صخربن امیه شود.
جبار طائی . [ ج َب ْ با رِ ] (اِخ ) محدث است . (منتهی الارب ).
باب جبار. [ ب ُج َب ْ با ] (اِخ ) دهی است به بحرین . (منتهی الارب ).
کلاته جبار. [ ک َ ت ِ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد محلی کوهستانی و معتدل است . سکنه 186 تن . آب آنجا از ق...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.