جعفر
نویسه گردانی:
JʽFR
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابوالقاسم ... پسر ناصر کبیر فرمانروای طبرستان ... رجوع به جعفربن حسن ناصر کبیر ونیز رجوع به ابوالقاسم جعفر در همین لغت نامه شود.
واژه های همانند
۱۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم الحضرمی محدث است و از علی بن موسی الرضا روایت کند. شیخ طوسی نام او را در شمار رجال شیعه آورده و گفت...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن ابی الحکم از صحابه ٔ پیامبر است و برخی احادیث از او روایت کرده اند. (قاموس الاعلام ج 3).
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم (8 هَ . ق .) مشهور به جعفر طیار از صحابیان شجاع هاشمی و برادر امیرالمؤمنین علی بن ...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن ابی الفرج وزیر بویهی از خاندان بنی عبدالرحیم بوده است . (تجارب السلف ص 252).
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن ابی محمدبن ازهر. رجوع به ابن الازهر شود.
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن ابی وحشیه . رجوع به ابی بشر جعفر شود.
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین بن احمدبن جعفر سراج معروف به قاری بغدادی و ابن سراج مکنی به ابومحمد، (417 - 500 هَ . ق .) ادیب و...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن احمدبن طلحة، المقتدر باﷲ المعتضدبن الموفق مکنی به ابوالفضل خلیفه ٔ عباسی (282 - 320 هَ . ق .) در بغداد متولد شد. ...
جعفر. [ ج َ ف َ] (اِخ ) ابن احمدبن علی قمی مکنی به ابومحمد از رجال حدیث شیعه است و کتابهای زیر از آثار اوست : کتاب العروس ، کتاب المسلسلا...
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد حسن بن عیسی حلی ملقب به کمال الدین و مکنی به ابویحیی (1277 - 1315 هَ . ق .) شاعر و از مردم حله ب...