گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جعفری نویسه گردانی: JʽFRY جعفری . [ ج َ ف َ ] (اِ) حشره یی است بدبو که بوی تندی شبیه به بوی گیاه جعفری دارد. ۞ (یادداشت مؤلف ). و نیز رجوع به ساس شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی جعفری جعفری . [ ج َ ف َ ] (اِ) گیاهی از طایفه ٔ چتری ها که شومخ نیز گویند و برگ آن مأکول است و در آشها و قورمه سبزی داخل کنند. (ناظم الاطباء). به ... جعفری جعفری . [ ج َ ف َ ] (اِ) ۞ گلی است زردرنگ و مجازاً به معنی مطلق رنگ زرد و در بهارعجم نوعی از صدبرگ . (غیاث اللغات ). نوعی از صدبرگ . (آنن... جعفری جعفری . [ ج َ ف َ ] (اِ) نام قسمی کاغذ است . (الفهرست ابن الندیم ). جعفری جعفری . [ ج َ ف َ ] (ص نسبی ، اِ) طلای خالص بود منسوب به جعفر نامی که کیمیاگر بوده است و بعضی گویند پیش از جعفر برمکی زر قلب سکه می کردن... جعفری جعفری . [ ج َ ف َ ] (ص نسبی ) (مذهب ...) مذهب شیعه ٔ دوازده امامی که منسوب به حضرت امام جعفر صادق (ع ) است . رجوع به شیعه شود. جعفری جعفری . [ ج َ ف َ ] (اِخ ) کوشکی است مر متوکل را نزدیک سرمن رأی .(منتهی الارب ). نام قصری است که جعفر المتوکل علی اﷲ پسر المعتصم باﷲ در نز... جعفری جعفری . [ ج َ ف َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان اسحاق آباد بخش قدمگاه شهرستان نیشابور در 15هزارگزی جنوب خاوری قدمگاه و 5هزارگزی جنوب راه ... جعفری جعفری . [ ج َ ف َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از بخش شیب آب شهرستان زابل در 11هزارگزی راه شوسه ٔ زابل به زاهدان سکنه ٔ آن 35 تن است . (از فرهن... جعفری جعفری .[ ج َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ام الفخر بخش شادگان شهرستان خرمشهر در 17هزارگزی شمال باختری شادگان کنار راه اتومبیل رو شادگان ب... جعفری جعفری . [ ج َ ف َ] (اِخ ) ابوالبقاء صالح بن حسین ... (قرن هفتم هجری ). او راست : 1- البیان الواضح المشهود من فضائح النصاری و الیهود (که بخش... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود