اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چک

نویسه گردانی: CK
چک . [ چ ُ ] (اِ) مخفف چوک است که آلت تناسل باشد. (برهان ). آلت تناسل را گویند و آن را چوک و لندو نیمور نیز نامند. (جهانگیری ). آلت تناسل و به این معنی مخفف چوک است . (از رشیدی ). چول و نره و آلت تناسل . (ناظم الاطباء). آلت تناسلی پسرهای نابالغ. (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). چُل . (در تداول اهالی مشهد و فیض آباد بخش تربت حیدریه ) :
از عیب در دهان تو افسرده خون چو کس
وز غصه آب گشته ز چشمت روان چو چک .

پوربهای جامی (از جهانگیری ).


و رجوع به چل و چوک شود. || به زبان ترکی امر به زانو زدن بود، یعنی به زانوی در آی . (برهان ). ۞ زانو و بدین معنی مخفف چوک است . (از رشیدی ). زانو. (ناظم الاطباء).
- بچک نشستن ؛ به معنی : چندک زدن و چنباتمه زدن و برسر دو پای نشستن و نظایر اینها :
رای سوی گریختن دارد
دزد کز دورتر نشست بچک .

حکاک (از فرهنگ اسدی ).


۞
رجوع به چوک و چک زدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
چک چک . [ چ َ چ َ ] (اِ صوت ) صدای چکیدن آب و امثال آن باشد. ۞ (برهان ) (آنندراج ). صدای چکیدن آب باشد قطره قطره . (جهانگیری ). صدای چکیدن ...
چک چک . [ چ ِ چ ِ ] (اِ صوت ) صدا و آواز سوختن فتیله ٔ چراغ است وقتی که تر باشد. (برهان ) (آنندراج ). آواز سوختن فتیله ٔ تر باشد. (جهانگیری ). آ...
چک چکی . [ چ ِ چ ِ ] (اِ) چکاوک و قبره . (در تداول مردم شوشتر به نقل از نسخه ٔ خطی لغات شوشتری ). || کارد یا چاقوی مخصوص آشپزخانه . (در اصط...
شب چک . [ ش َ ب ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شبچه . شب برات را گویند که شب پانزدهم شعبان است زیراکه چک به معنی برات است . (برهان ). ...
قلعه چک . [ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریکان بخش گرمسارشهرستان دماوند، واقع در 18هزارگزی جنوب خاور گرمسار و 6هزارگزی جنوب راه شو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ته چک . [ ت َه ْ چ ِ ] (اِ مرکب ) آن قسمت از دسته چک که پس از جدا کردن چک باقی ماند وشماره ٔ چک صادرشده و مبلغ و تاریخ صدور آن و جز اینها ...
چک کشی . [ چ َ / چ ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) ۞ اصطلاحی در امور بانکی . گرفتن پول از حساب شخصی بوسیله ٔ چک یا حواله دادن پولی بکسی بدان و...
روز چک . [ زِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به «روز جک » و چک و جک شود.
چک بند. [ چ َ ب َ ] (نف مرکب ) در تداول اهالی طالقان ، شکسته بند را گویند. آروبند. کسی که شکسته استخوانان را درمان کند. آن کس که استخوانهای ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.