اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چک

نویسه گردانی: CK
چک . [ چ ُ ] (اِ) مخفف چوک است که آلت تناسل باشد. (برهان ). آلت تناسل را گویند و آن را چوک و لندو نیمور نیز نامند. (جهانگیری ). آلت تناسل و به این معنی مخفف چوک است . (از رشیدی ). چول و نره و آلت تناسل . (ناظم الاطباء). آلت تناسلی پسرهای نابالغ. (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). چُل . (در تداول اهالی مشهد و فیض آباد بخش تربت حیدریه ) :
از عیب در دهان تو افسرده خون چو کس
وز غصه آب گشته ز چشمت روان چو چک .

پوربهای جامی (از جهانگیری ).


و رجوع به چل و چوک شود. || به زبان ترکی امر به زانو زدن بود، یعنی به زانوی در آی . (برهان ). ۞ زانو و بدین معنی مخفف چوک است . (از رشیدی ). زانو. (ناظم الاطباء).
- بچک نشستن ؛ به معنی : چندک زدن و چنباتمه زدن و برسر دو پای نشستن و نظایر اینها :
رای سوی گریختن دارد
دزد کز دورتر نشست بچک .

حکاک (از فرهنگ اسدی ).


۞
رجوع به چوک و چک زدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
چک و اسلواکی . [ چ ِ وَ اُ ل ُ ] (اِخ ) رجوع به چکسلواکی شود.
بی چک و چانه . [ چ َ ک ُ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) یک کلام . بی چانه . رجوع به بی چانه شود. (یادداشت بخط مؤلف ).
چک و چانه زدن . [ چ َ ک ُ ن َ / ن ِ زَ دَ ](مص مرکب ) در اصطلاح مردم بازاری و سوداگران مرادف چانه زدن و اصرار هر یک از دو طرف معامله در م...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.