اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چم

نویسه گردانی: CM
چم . [ چ َ/ چ ِ ] (اِ) ۞ چشم بود؛ به زبان مرو. (فرهنگ اسدی ). مردم دارالمرز و مردم مروشاهجان چشم را می گویند که به عربی عین خوانند. (برهان ) (از جهانگیری ). به زبان مرو و دارالمرز، مخفف چشم .(رشیدی ). به زبان دری فارسی مخفف چشم است . (انجمن آرا) (آنندراج ). چشم و عین . (ناظم الاطباء) :
از که آمختی نهادن شعرها ای شوخ چم
گر برستی ۞ شاعران هرگز نبودی آشنا.

عسجدی (از فرهنگ اسدی ).


عالم دیگر است عالمشان
نیست فرقی ز نور تا چمشان .

سنائی (از انجمن آرا).


رجوع به چشم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
معنا، شرح
معنی. مفهوم. درونمایه || و معنی را نیز گویند که روح لفظ است، چه لفظ را به منزلۀ جسم و معنی را روح آن گرفته اند. (برهان قاطع-چ معین-امیر کبیر1357 سات 6...
رودخانه
خم و پیچ و تاب را گویند، چنان که در "هزار چم" به معنی پر پیچ و خم ای توسن عاطفت! سبکتر چم وی طایر آرزو! فروتر پر ...
مختصر شده «چه می دانم» در لهجه مردم سیرجان با علامت ضمه بر روی حرف «چ»
چم چم . [ چ َ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فارسینج بخش اسدآباد شهرستان همدان که در 35 هزارگزی جنوب باختری قصبه ٔ اسدآباد و 4 هزارگزی فارسینج ...
قلعه چم . [ق َ ع َ چ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اراضی نیزار از بخش مرکزی شهرستان قم . این ده در 40هزارگزی جنوب باختری قم قرار دارد. موقع ج...
قارقولی چم . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان . در 30هزارگزی شمال باختری سیردان و در قسمت جنوب رودخا...
کشگور قره چم . [ ک ُ گ ِ وَ ق َ رِ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در 18هزارگزی شمال باختری سیردان...
خم چم . [ خ َ چ َ ] (اِ مرکب ) راه رفتن به ناز. || حرکات دلبرانه . || تواضع و فروتنی . (یادداشت بخط مؤلف ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲۰ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.