حاجب 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḤAJB 
    
							
    
								
        حاجب . [ ج ِ ] (اِخ ) ابن  مالک بن  ابی بکر ارکین  فرغانی . مکنی  به  ابی العباس . وی  نابینا بود و بسال  296 هَ . ق . به  اصفهان  نزد بدرالحمامی  شد. حاجب  از محمدبن  عبداﷲبن  عبدالحکم  و از عبادبن  الولید و از احمدبن  محمدبن  یحیی  القطان  و از عبدالصمدبن  عبدالوهاب  حمصی  و از احمدبن  ابراهیم  دورقی  روایت  کند و روایات  او به  پنج  و گاهی  به  شش  یا هفت  واسطه  به  پیغمبر رسد. ابومحمد عبداﷲبن  محمود و احمدبن  اسحاق  و عبداﷲبن  محمدبن  عمر و محمدبن  عبدالرحمن بن  الفضل  و عبداﷲبن  محمدبن  جعفر از وی  روایت  کنند. وفات  اودر سنه ٔ 306 هَ . ق . بدمشق  بود. رجوع  شود به  ذکر اخبار اصفهان  ابی نعیم  چ  لیدن  سنه ٔ 1931 ص  302 و 303.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        حاجب . [ ج ِ ] (اِخ ) جامه دار یارق  تغمش ، یکی  از حاجبان و سالاران  سلطان  مسعود بوده  است ، و پس  از یک  رویه  شدن  کار هرات ، مسعود او را با سپاهی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاجب . [ ج ِ ] (اِخ ) چابک . یکی  از غلامان  سرای  سلطان  محمود بود و پس  از آن  حاجب  سلطان  مسعود گردید. بیهقی  گوید: «چندتن  از غلامان  سرای  امیر ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاجب . [ ج ِ ] (اِخ ) حسام الدین  یکی  از حجاب  و بزرگان  عهد مغول  است ، در زمان  ارغون  و ابوقاء. رجوع  شود به  حبیب السیر چ  تهران  ص  43.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاجب .[ ج ِ ] (اِخ ) زاده . رجوع  بمولی  محمدبن  مصطفی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاجب . [ ج ِ ] (اِخ ) سالار (اریارق ) از بزرگان  عهد سلطان  محمود است  و در زمان  سلطان  مسعود حاجب  سالار هندوستان  بود رجوع  شود به  تاریخ  بیهقی  چ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاجب . [ ج ِ ] (اِخ ) سالار (حسام الدین ) از سرداران  و نزدیکان  الملک  الناصر و خلیفه  ابوالربیع بود و در واقعه ٔ مرج  الصفر که  در دوم  ماه  رمضان  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاجب . [ ج ِ ] (اِخ ) سُباشی  یکی  از حاجبان  بزرگ  زمان  سلطان  مسعود است . رجوع  شود به  تاریخ  بیهقی  چ  فیاض  و سباشی .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاجب . [ ج ِ ] (اِخ ) علی بن قریب   ۞  معروف  بحاجب  بزرگ  یکی  از بزرگان  امراء سلطان محمود غزنوی  پس  از وفات  سلطان  محمود در سنه ٔ 421 هَ. ق . وی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاجب . [ ج ِ ] (اِخ ) عمرو، محدث  است  رجوع  به  انساب  سمعانی  ورق  148 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاجب . [ ج ِ ] (اِخ ) غازی  (آسفتکین )  ۞  سالار غازیان  یکی  از طرفداران  مسعود بود که  در موقع مخالفت  وی  با برادر خودمحمد در نیشابور شعار وی  آشکا...