اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حانی

نویسه گردانی: ḤANY
حانی . (ع ص نسبی ) منسوب به حانوت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). صاحب حانوت . (اقرب الموارد). || منسوب به شهر حانی ، و حنوی برخلاف قیاس است . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
هانی . (اِخ ) ابن یزیدبن نهیک المذحجی یا النخعی ، مکنی به ابوشریح ، صحابی است . احمد و بخاری در علم ادب از وی اخراج حدیث کردند و ابوداود و...
هانی بی. این واژه انگلیسی می باشد («honey bee») و معنی «زنبور عسل» را دارا است.
ام هانی . [ اُم ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) عدسیه . (از المرصع).
ام هانی . [ اُم ْ م ِ ] (اِخ ) دختر حاج عبدالرحیم خان بیگلربیگی . از زنان شاعر و فاضل قرن سیزدهم هجری است . از اشعار اوست : خال بکنج لب یک...
ام هانی . [ اُم ْ م ِ ](اِخ ) فاخته یا فاطمه ، دختر ابوطالب بن عبدالمطلب ، دخترعموی رسول اکرم و خواهر علی بن ابی طالب (ع ) و از زنان مشهور صحا...
ام هانی . [ اُم ْ م ِ ] (اِخ ) نام چند تن از زنان صحابی و محدث است . رجوع به ام هانی (فاخته ) و الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 287 و ریحانة ...
ابن هانی . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) ابوالقاسم یا ابوالحسن محمدبن هانی بن محمدبن سعدون ازدی اندلسی . مولد او بشهر قرطبه یا بیره . در قرطبه تحصیل علم...
هانی گرمله . [ گ َ م َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان لهون بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج . واقع در 66هزارگزی شمال باختر پاوه و 18 هزارگز...
دار ابن هانی . [ رُ اِ ن ِ ] (اِخ ) قبیله ٔ ابن هانی بن حبیب که پدر بطنی است ، از آنهاست ابورقیه تمیم داری ، ابن اوُس و ابوهند بریرداری و اب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.