گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حبر نویسه گردانی: ḤBR حبر. [ح ِ ب ِرر ] (اِخ ) دو کوه در دیار سلیم است ، معنی جز این نداشته و مرتجل است . ابن مقبل گوید : سل الدار من جنبی حبر فواهب الی ما تری هضب القلیب المضیح .و عبید گوید:فعردة فقفا حبرلیس بها منهم عریب .(معجم البلدان ج 3 ص 208). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی هبر هبر. [ هَُ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ هبیر. رجوع به هبیر شود. هبر هبر. [ ] (اِخ ) از دیه های ساوه . (تاریخ قم ص 140). هبر هبر. [ ] (اِخ ) از طسوج خوزان . (تاریخ قم ص 115). هبر هبر. [ هَِ ب ِرر ] ۞ (ع ص ) بریده . (منتهی الارب ). بریده و قطعشده . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). قطعشده به وسیله ٔ هبر. (معجم متن اللغة).... هبر این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود