اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حذیفة

نویسه گردانی: ḤḎYF
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن بدر فزاری بن عمروبن جریةبن لوذان . رئیس قبیله ٔ بنی فزارة بود و داستان مسابقه ٔ اسب دوانی او با قیس بن زهیر که منجر به جنگ و کشتار گردید، در اخبار جاهلیت عرب یاد شده است . اسبهای حذیفه «خطار» و «حنفاء» نام داشت و دو اسب قیس «داحس » و «غبراء» نامیده میشد. رجوع به حاشیه ٔ البیان والتبیین جاحظ ج 1 ص 110 و العقد الفرید ابن عبدربه ج 6ص 18 و 19 شود. و نواده ٔ وی عیینةبن حصن بن حذیفة در جنگ احزاب شرکت کرده است . (امتاع الاسماع ج 1 ص 218).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
حذیفة. [ ح ُذَ ف َ ] (اِخ ) مرعشی . رجوع به حذیفةبن قتادة شود.
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) قناطری . رجوع به حذیفةبن الیمان شود.
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) فزاری . رجوع به حذیفةبن بدر فزاری شود.
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) غلفائی . صحابی است . ابوبکربن ابی قحافه پس از عکرمةبن ابی جهل او را ولایت عمان داد و به دور خلافت عمر به حکمرا...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) طائی . رجوع به حذیفةبن محمد شود.
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) خطفی . رجوع به حذیفةبن بدر خطفی شود.
حذیفة. [ ح ُذَ ف َ ] (اِخ ) اشجعی . رجوع به حذیفةبن الاحوص شود.
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ازدی بارقی . ابن مندة گوید: او را در زمره ٔ کسانی که پیغمبر را دریافتند ذکر کرده اند. از جنادةبن ابی امیة روایت دار...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن الیمان حسل بن جابر العبسی القناطیری ، مکنی به ابی عبداﷲ. صحابی است . بعضی نام پدر او را حسل و برخی حسیل بن ...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ )ابن محمد طائی کوفی . از اصمعی و صولی روایت دارد. مرزبانی گوید از علما بوده است . (الموشح ص 55، 304).
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.