حذیفة
نویسه گردانی:
ḤḎYF
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن عبد فقیم بن عدی بن عامربن ثعلبةبن مالک بن کنانة. نخستین کس بود که به خواندن خطبه و فرمان نسی ٔ قیام کرد. و تا چند پشت اخلافش این شغل راداشتند، و آخرین ایشان ابوثمامة جنادةبن عوف بن امیةبن قلعبن عبادبن قلعبن حذیفة بود. و آن چنان بود که در دو یا سه سال یک ماه نسی ٔ میکردند تا ماههای قمری در فصول شمسی ثابت بماند، و این کار را عرب دویست سال پیش از اسلام از یهود گرفتند. رجوع به آثار الباقیه و حاشیه ٔ التفهیم بیرونی از جلال همائی ص 225 شود.
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن عبد المرادی . جاهلیت را دریافت و شاهد فتح مصر بود. روایتی از وی شناخته نیست . ابن مندة او را از گفته ٔ ابن ی...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن عدی ، مکنی به ابی عبدالرحمان . در حرب جمل وصفین با مرتضی علی (ع ) بود. معاویة او را در مرجع عذرا در سنه ٔ 53 ...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن غیاث بن حسان ، مکنی به ابی الیمان عسکری . به اصفهان آمده و در 269 هَ . ق . درگذشت . از ابوعاصم و عبادبن صهی...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن قتادة مرعشی . صاحب صفةالصفوة او را از زهاد و صاحب کرامات شمرده است و از نهان بن مغلس آرد که : حذیفةبن قتادة م...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ )ابن محمد طائی کوفی . از اصمعی و صولی روایت دارد. مرزبانی گوید از علما بوده است . (الموشح ص 55، 304).
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن الیمان حسل بن جابر العبسی القناطیری ، مکنی به ابی عبداﷲ. صحابی است . بعضی نام پدر او را حسل و برخی حسیل بن ...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ازدی بارقی . ابن مندة گوید: او را در زمره ٔ کسانی که پیغمبر را دریافتند ذکر کرده اند. از جنادةبن ابی امیة روایت دار...
حذیفة. [ ح ُذَ ف َ ] (اِخ ) اشجعی . رجوع به حذیفةبن الاحوص شود.
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) خطفی . رجوع به حذیفةبن بدر خطفی شود.
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) طائی . رجوع به حذیفةبن محمد شود.