حذیفة
نویسه گردانی:
ḤḎYF
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن قتادة مرعشی . صاحب صفةالصفوة او را از زهاد و صاحب کرامات شمرده است و از نهان بن مغلس آرد که : حذیفةبن قتادة مرعشی مرا گفت : در کشتی بودم . کشتی بشکست . من و زنی بر تخته پاره ای بنشستیم و هفت روز بماندیم . زن گفت من تشنه ام . از خدا بخواستم تا ما را سیرآب کند. زنجیری از آسمان بر ما فرودآمد که کوزه ٔ آبی بدان بسته بود. بیاشامیدیم و سر بلند کرده بدان زنجیر نگریستم ، مردی را بدیدم که چهارزانو در آسمان نشسته . گفتم که باشی ؟ گفت : از آدمیان . گفتم چه تو را بدین پایه رساند؟ گفت : دستور خدا بر هوس خود مقدم شمردم ، پس آنچنانکه می بینی مرا بنشاند... وی مصاحبت سفیان ثوری یافت و بسال 207 هَ . ق . درگذشت . (صفةالصفوه ج 4 صص 242-245). در تذکرةالاولیاء ج 2 صص 76-77 در شرح حال یوسف اسباط از این شخص ذکری شده است .
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ، مکنی به ابی مریم . پرچم دار بنی ازددر یوم رستم ۞ بوده است . رجوع به عقد الفرید چ محمد سعید عریان ج...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن عبد المرادی . جاهلیت را دریافت و شاهد فتح مصر بود. روایتی از وی شناخته نیست . ابن مندة او را از گفته ٔ ابن ی...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن عدی ، مکنی به ابی عبدالرحمان . در حرب جمل وصفین با مرتضی علی (ع ) بود. معاویة او را در مرجع عذرا در سنه ٔ 53 ...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن غیاث بن حسان ، مکنی به ابی الیمان عسکری . به اصفهان آمده و در 269 هَ . ق . درگذشت . از ابوعاصم و عبادبن صهی...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ )ابن محمد طائی کوفی . از اصمعی و صولی روایت دارد. مرزبانی گوید از علما بوده است . (الموشح ص 55، 304).
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن الیمان حسل بن جابر العبسی القناطیری ، مکنی به ابی عبداﷲ. صحابی است . بعضی نام پدر او را حسل و برخی حسیل بن ...
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ازدی بارقی . ابن مندة گوید: او را در زمره ٔ کسانی که پیغمبر را دریافتند ذکر کرده اند. از جنادةبن ابی امیة روایت دار...
حذیفة. [ ح ُذَ ف َ ] (اِخ ) اشجعی . رجوع به حذیفةبن الاحوص شود.
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) خطفی . رجوع به حذیفةبن بدر خطفی شود.
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) طائی . رجوع به حذیفةبن محمد شود.