حرب
نویسه گردانی:
ḤRB
حرب . [ ح َ ] (اِخ )ابن عزالملک ، ملقب به ملک تاج الدین . از ملوک سیستان در زمان سلاجقه ، برادرزاده ٔ ملک شمس الدین است . او بواسطه ٔ عمه ٔ خود بر عم خویش ملک شمس الدین خروج کرد و ملک شمس الدین کشته شد، و مردم سیستان او را به طوع ورغبت به سلطنت برداشتند و او برخلاف عم خود به صفت عدل و احسان متصف بود و مدت شصت سال در خطه ٔ سیستان وبلاد غور و خراسان حکم راند، و بسیاری معابد و مساجدو خوانق بساخت ، و چون درگذشت پسرش معین الدین بهرامشاه بجای پدر نشست . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 627).
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
حرب .[ ح َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. محدث است . (منتهی الارب ).
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بلخی راوندی . از سرداران منصور عباسی و متولی شرطه ٔ بغداد و سپس موصل بود. و به جنگ ترکان به تفلیس شد و در آ...
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن قیس . محدث است . (منتهی الارب ).
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن مالک ، مکنی به ابی هنیدة. محدث است . و برخی نام وی را حریث آورده اند.
حرب . [ ح َ ](اِخ ) ابن محمد الحقوری الهروی ، مکنی به ابوالحرث حقوری . از معاریف خراسان و مشاهیر فضلا بوده است ، شعرش از شِعری ̍ درگذشته و فض...
حرب . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) ابن مَظّة. از قبیله ٔ مَذْحِج . (منتهی الارب ).
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن میمون . محدث است . (منتهی الارب ).وی جز حرب انصاری یا عبدی مکنی به ابی الخطاب است .
حرب .[ ح َ ] (اِخ ) ابن هلال . رجوع به حرب بن ابی حرب شود.
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) نام ابوالوداد است . و گویند نام وی عبیدبن قیس باشد. (الاصابة قسم اول ج 1 ص 334).
حرب . [ ح َ ] (اِخ ) (باب ...) محله ای به بغداد نزدیک قبر احمدبن حنبل . (معجم البلدان ).