اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حرة

نویسه گردانی: ḤR
حرة. [ ح َرْ رَ ] (ع اِ) زمین سنگلاخ سوخته . (معجم البلدان ). سنگستان . (نصاب ) (غیاث ). ج ، حَرّ، حِرار، حَرّات . زمین سنگریزه دار سیاه را گویند، و چنین زمین را اگر مدور باشد حرة و اگر مستطیل و غیرواسع باشد لابة و نیز کراع خوانند. و بیشتر این زمینها در اطراف شهر مدینه است که بصورت اضافه مستعمل است . (معجم البلدان ). || تشنگی . || دانه ٔ کوچکی که از اندام آدمی برمی آید. || عذاب دردناک . || تاریکی بسیار. (منتهی الارب ). || نام جایهای بسیار است که بترتیب مضاف الیه یاد خواهد شد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
حره ٔ کالجی . [ ح ُرْرَ ی ِ ل ِ ] (اِخ ) لقب دختر امیر سبکتکین ، خواهر محمود و او را محمود به مأمون ابوالعباس خوارزمشاه به زنی داده بود. رجوع...
حره ٔ میطان . [ ح َرْ رَ ی ِ م َ ] (اِخ ) نام کوهی است برابر شوران از ناحیت مدینة. (معجم البلدان ).
حره ٔ شوران . [ ح َرْ رَ ی ِ ش َ ] (اِخ ) موضعی است به بطن عقیق . (معجم البلدان ).
حره ٔ صلیحیه . [ ح ُرْ رَ ی ِ ص ُ ل َ حی ی َ ](اِخ ) اسماء دخت احمد پسر جعفر پسر موسی صلیحی است .در 440 هَ . ق . / 1048 م . متولد شده و در 532 هَ...
حره ٔ بنی سلیم . [ ح َرْ رَ ی ِ ب َ س ُ ل َ ] (اِخ ) ناحیه ای که جنگ بئر معونة در آن رخ داده است . (امتاع الاسماع ص 171). و در آن معادن دهنج ...
حره ٔ بنی هلال . [ ح َرْ رَ ی ِ ب َ هَِ ] (اِخ ) موضعی به بُرَیک در طریق یمن تهامی ، از آن سوی ضنکان ، منسوب به هلال بن عامر. (معجم البلدان ...
لیسارو هره دشت . [ رُ هََ رِ دَ ] (اِخ ) نام یکی ازدهستانهای بخش مرکزی شهرستان طوالش و هم نام دو آبادی بدانجا. این دهستان بین هشتپر و خطب...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.