حسین
نویسه گردانی:
ḤSYN
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است به فاصله ٔ 53500گزی بطرف شمال شرق غوربند مربوط حکومت اعلی پروان که بین 68 درجه و 59 دقیقه و 24 ثانیه ٔ طول البلد شرقی و 35 درجه و 6 دقیقه و 43 ثانیه ٔ عرض البلدشمالی واقع است . (فرهنگ جغرافیایی افغانستان ج 2).
واژه های همانند
۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حسن بن مهران خیاط مکتب . درگذشته ٔ 254 هَ . ق . محدث است . (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 278).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حسن فارسی . او راست : کتاب الحدیث و برقی از وی روایت دارد. (ذریعه ج 6 ص 323) و رجوع به ابوعبداﷲ و حسین حلیمی ...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حسن غوری . رجوع به حسین امیر حسینی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حسین ملقب به اختیار امیرالمؤمنین عم شمس المعالی و برادر مسعودبن حسین بوده است .
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حسین ملقب به نظام الدین شاه ممدوح بهاءالدین کریمی سمرقندی است . (لباب الالباب ج 2 ص 369).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حسین . زنده پیرامن 1818-1838 م . آخرین دایه (حاکم ) الجزایر بود. در ازمیر متولد شده است . با انگلیسیها و فرانسویان...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حسین قهستانی . رجوع به حسین قهستانی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حفص بن فضل نواده ٔ عطاءخُشک است که محله یی در اصفهان بنام وی بوده است . وی در 212 هَ . ق . درگذشت . حدیثی در...
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حمدان . رجوع به حسین حمدانی شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن حمزه . رجوع به حسین بن ابراهیم بن حمزه و نیز به حسین بالسی شود.