اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حط

نویسه گردانی: ḤṬ
حط. [ ح َطط ] (ع اِمص ) کمی . || نازکی بدن و نرمی آن . (منتهی الارب ). || (ع مص ) کم کردن . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || از بالا به زیر آوردن . (منتهی الارب ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). فرودآوردن به نشیب و فرونهادن . به نشیب آوردن . || فروکشیدن . (زوزنی ). || افکندن . (منتهی الارب ). فروافکندن . (زوزنی ) (مهذب الاسماء). بیفکندن . (دهار). || فرودآمدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). فرودآوردن . (دهار). || فرودآمدن به منزل . || از بهای چیزی کم کردن . (منتهی الارب ).کم کردن از قیمت : و از پس وی بسام [ سیستانی ] مولی لیث بن عبد مناف بن کنانه از بزرگی درجات وعلم بدان جایگاه برسید که خویشتن را بصدهزار دینار بازخرید از مولای خویش . گفتند که چیزی حط نخواهی گفت :نه که من خویشتن را بیش از این ارزم و نیک [ ظ: سبک ] نقد برکشید و بداد. (تاریخ سیستان ). || صیقل دادن . || صیقل کردن چرم و نقش کردن بر آن با محط یعنی پکمال . نقش کردن چرم را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || زه برگرفتن از کمان . (منتهی الارب ). کمان را زه فروکردن . کمان از زه فروکردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || زین و جهاز فروگرفتن از شتر و اسپ . (منتهی الارب ). گرفتن زین . زین را از پشت ستور بگرفتن و پالان . (زوزنی ). پالان و زین فروگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || حط در طعام ؛ خوردن آن . || بردمیدن و آماهیدن و فربه شدن و تهبج کردن . (منتهی الارب ). || فروافکندن بار. گرفتن بار. فروگرفتن بار.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
هت و مت . [ هَِت ْ ت ُ م ِت ت ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، عیناً. شبیه تام و تمام . بعینه : هت و مت فلان است ؛ یعنی شباهتی تمام ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.