اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حط

نویسه گردانی: ḤṬ
حط. [ ح َطط ] (ع اِمص ) کمی . || نازکی بدن و نرمی آن . (منتهی الارب ). || (ع مص ) کم کردن . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || از بالا به زیر آوردن . (منتهی الارب ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). فرودآوردن به نشیب و فرونهادن . به نشیب آوردن . || فروکشیدن . (زوزنی ). || افکندن . (منتهی الارب ). فروافکندن . (زوزنی ) (مهذب الاسماء). بیفکندن . (دهار). || فرودآمدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). فرودآوردن . (دهار). || فرودآمدن به منزل . || از بهای چیزی کم کردن . (منتهی الارب ).کم کردن از قیمت : و از پس وی بسام [ سیستانی ] مولی لیث بن عبد مناف بن کنانه از بزرگی درجات وعلم بدان جایگاه برسید که خویشتن را بصدهزار دینار بازخرید از مولای خویش . گفتند که چیزی حط نخواهی گفت :نه که من خویشتن را بیش از این ارزم و نیک [ ظ: سبک ] نقد برکشید و بداد. (تاریخ سیستان ). || صیقل دادن . || صیقل کردن چرم و نقش کردن بر آن با محط یعنی پکمال . نقش کردن چرم را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || زه برگرفتن از کمان . (منتهی الارب ). کمان را زه فروکردن . کمان از زه فروکردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || زین و جهاز فروگرفتن از شتر و اسپ . (منتهی الارب ). گرفتن زین . زین را از پشت ستور بگرفتن و پالان . (زوزنی ). پالان و زین فروگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || حط در طعام ؛ خوردن آن . || بردمیدن و آماهیدن و فربه شدن و تهبج کردن . (منتهی الارب ). || فروافکندن بار. گرفتن بار. فروگرفتن بار.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حت . [ ح ُت ت ] (اِخ ) حازمی گفته است : محله ای است از بصره و خارج از سور آن که آن را به نام قبیله ای از یمن که بدان نزول کرده بودند...
هت . [ هََ ت ت ] (ع مص ) پی هم نقل کردن کلام و حدیث را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || نیکو راندن کلا...
هت . ۞ [ هََ2ت ْ ت َ ] (هندی ، اِ) از اندازه های هند بوده که معادل یک قبضه و بیست و چهار انگشت باشد و آن یک ذرع است . و «دست » نیزنامیده...
حت ء. [ ح َت ْءْ ] (ع مص ) دوختن جامه را. || ریشه تافتن ، چنانکه گلیم را. || بستن ، چنانکه گره را. || زدن . || رَفَث . مباضعت .جماع کر...
هت ء. [ هَِ / هََ ت ْءْ ] (ع اِ) وقت . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). هزیع. (معجم متن اللغة). وقت و هنگام . (منتهی الارب ). بخصوص هنگامی ازشب . ...
هت ء. [ هََ ت َءْ ] (ع مص ) زدن کسی را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || خوردن طعام . (اقرب الموارد). || کج وخمیده گشتن از پیری یا بیمار...
هت ء. [ هَِ ت َ ءْ ] (ع اِ) آن چیز که با وجود کثرت ، اندک نماید. (معجم متن اللغة).
هت هت . [ هََ هََ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان شتررا بر آب زجر کنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). صوتی است که بدان شتر را به سوی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بکار برید شاهکار، تردستی، چشم بندی، شعبده، شیرین کاری، گل کاشتن، غوغا کردن و کولاک کردن. از دور و بر سال 1877 ترسائی، در باختر زمین انگلیسی زبان و ن...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.