اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حنین

نویسه گردانی: ḤNYN
حنین . [ ح َ ] (ع ص ) آرزومندی . شوق . (اقرب الموارد). || ناله . (منتهی الارب ) :
حاسدا تا من بدین درگاه سلطان آمدم
برفتادت غلغل و برخاستت ویل و حنین .

منوچهری .


خواجه اندر آتش درد و حنین
صد پراکنده همی گفت اینچنین .

مولوی .


|| ناله ٔ ناقه که از بچه جدا شود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).ناله ٔ شتر ماده که از بچه جدا شود. (آنندراج ). || بسیار گریه . (منتهی الارب ). بسیاری گریه . (آنندراج ). شدت بکاء. (اقرب الموارد). || سبکی نشاط. (منتهی الارب ). طرب . (اقرب الموارد). || نعره ٔ طرب از اندوه باشد یا خوشی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || حِنّین . اسم جمادی الاولی و آخره است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، احنه ، حنون ، حنائن . (ناظم الاطباء). || (مص ) نیک طرب کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آرزومند شدن و مایل گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و به الی متعدی شود. مشتاق شدن زن بسوی فرزند خود. (ناظم الاطباء). || نالیدن ناقه از جدائی بچه ٔ خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بانگ کردن کمان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
حکیم بن حنین . [ ح َ م ُ ن ِ ح ُ ن َ ] (اِخ ) نام گیاه شناس و طبیبی است که ابن البیطار از او روایت می آورد. از جمله در شرح کلمه ٔ اینسون .
حنین بن اسحاق .[ ح ُ ن َی ْ ن ِ ن ِ اِ ] (اِخ ) مکنی به ابوزید العبادی . یکی مشهورترین اطبای زمان خلفای عباسی است که در زبانهای یونانی و ...
حنین بن اسحاق ، حنین بن اسحاق بن سلیمان ابن ایوب عبادى، ملقب به ابوزید، پزشک و متکلم نسطورى و مهمترین مترجم آثار یونانى به عربى و سریانى در سده سوم. ...
هنین . [ هَُ ن َ ] (ع اِ مصغر) مصغر هن . (منتهی الارب ).
هنین . [ هََ ] (ع مص ) گریستن و نالیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حنین .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.