اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حنین

نویسه گردانی: ḤNYN
حنین . [ ] (اِ) نیمتنه ٔ پیشواز. (فرهنگ نظام قاری ) :
مائیم به جامه خانه ٔ دهر مدام
نی همچو حنین و نی چو الباغ تمام .

نظام قاری .


که مرا نیست بدوران چو حنین و چکمه
بمثال یقه زآن رو بقفاافتادم .

نظام قاری .


با چکمه ای حنین تواضع نمود گفت
دوریم گر بتن ز حضورت مقصریم .

نظام قاری .


از جامه کز برآمد و از روی آستر
شد جبه با حنین و مرقع همان که هست .

نظام قاری .


و ناقصانی چند چون حنین بمثال بخیه ٔ سقرلاط بر روی کار آمده اند.(نظام قاری ص 131). نیمتنه و حنین و قباچه از قصوری که دارند منفعلند. (نظام قاری ص 145).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
حکیم بن حنین . [ ح َ م ُ ن ِ ح ُ ن َ ] (اِخ ) نام گیاه شناس و طبیبی است که ابن البیطار از او روایت می آورد. از جمله در شرح کلمه ٔ اینسون .
حنین بن اسحاق .[ ح ُ ن َی ْ ن ِ ن ِ اِ ] (اِخ ) مکنی به ابوزید العبادی . یکی مشهورترین اطبای زمان خلفای عباسی است که در زبانهای یونانی و ...
حنین بن اسحاق ، حنین بن اسحاق بن سلیمان ابن ایوب عبادى، ملقب به ابوزید، پزشک و متکلم نسطورى و مهمترین مترجم آثار یونانى به عربى و سریانى در سده سوم. ...
هنین . [ هَُ ن َ ] (ع اِ مصغر) مصغر هن . (منتهی الارب ).
هنین . [ هََ ] (ع مص ) گریستن و نالیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حنین .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.