حی
نویسه گردانی:
ḤY
حی . [ حی ی ] (ع اِمص ) زندگی . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
هی هاوند. [ وَ ] (اِخ ) جزو طایفه ٔ چهارلنگ از ایل بختیاری ایران و مشتمل بر شعب ذیل : بسحاق ، پولادوند، عبدالوند، حاجی وند و عیسی وند. (جغرافیای...
هی کردن . [ هََ / هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، راندن اسب و دیگر چارپایان باشد. به رفتن داشتن ستور را.
هی بن بی . [ هََ ی ْ ی ُ ن ُ ب َی ی ] (ع اِ مرکب ) هیان بن بیان . کنایه است از آنکه او را و پدرش را کسی نشناسد. گویند: ماادری أی ﱡ هی بن ب...
داد و هی ی . [ وَ ی َ ] (اِخ ) نام پدر بَغَ بوخش َ پارسی از دوستان داریوش بزرگ و از جمله کسانیکه هنگام قتل گئوماتای غاصب که خود را بردیا پ...
دوره هِیآن (به ژاپنی: 平安時代, Heian jidai) در تاریخ ژاپن فاصله زمانی سالهای ۷۹۴ تا ۱۱۸۵ میلادی را در بر میگیرد.[۱] با دوره هِیآن دوران تاریخ باستانی...
هی ی سیامین . [ هی ُ ] (اِ) ۞ ماده ای است سمی از بذرالبنج . (یادداشت مؤلف ). رجوع به هیوسیامین شود.