 
        
            خان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴAN 
    
							
    
								
        خان . (اِخ ) دهی  است  ازدهستان  الند بخش  حومه ٔ شهرستان  خوی  واقع در 76 هزارگزی  شمال  باختری  خوی . این  ده  را راه  ارابه رو است . ناحیه ای  است  کوهستانی . آبادی  آن  در دره  قرار دارد. آب  و هوای  آن  سرد ولی  سالم  میباشد. سکنه ٔ آنجا 18 تن  که بزبان  کردی  متکلم  و بمذهب  سنی  متدینند. آب  این  دهکده  از چشمه  و رود یکماله  است  و محصول  آن  غلات  و شغل  اهالی  زراعت  میباشد. (از فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ج 4).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        زبردست خان . [ زَ ب َ دَ ] (اِخ ) فرزند ارشد علی مردان خان  امیرالامراء شاه  جهان  امپراطور هند. (1068 تا 1118 م .). زبردست خان  در ایام  صوبه داری  پ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        زبردست خان . [ زَ ب َ دَ ] (اِخ ) از امراء والاشاهیان   ۞  و صاحبان  مناصب  بزرگ  دربار شاه جهان  امپراطور متوفی  1076 هَ . ق . هند است . میرعبدالرزاق...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاروان خان . [ رْ ] (اِ مرکب ) کاروان خان . این  خطابی  است  ایرانی . (از سفرنامه ٔ شاه  ایران ) (آنندراج ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علیقلی خان . [ ع َ ق ُ ] (اِخ ) (حاج ...)ملقب  به  سردار اسعد. او فرزند سوم  حسینقلی خان  ایلخانی  بختیاری  بود. وی  یکی  از سران  جنبش  آزادی خواهی  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علیقلی خان . [ ع َ ق ُ ] (اِخ ) ابن  شاه وردی خان ، والی  لر کوچک . وی  تا آخر عمر به  صورت  تبعید در خراسان  می زیست  و برخی  اشعار او را نصرآبادی  ن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عربشاه خان . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  گرمادوز، بخش  کلیبر شهرستان  اهر. ناحیه ای  است  کوهستانی .هوای  آن  معتدل  مایل  به  گرمی  است . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        طایانک خان . (اِخ ) پادشاه  یا خان  طایفه ٔ نایمان  مغول  که  چنگیزبر او ظفر یافت . حمداﷲ مستوفی  آرد: در سنه ٔ تسع و تسعین  و خمسمائة چنگیزخان  بر او...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        شیبانی خان . [ ش َ ] (اِخ ) رجوع  به  شیبانی  محمد و شیبک خان  و فهرست  اعلام  حبیب السیر چ  خیام  ج  4 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده  قره خان . [ دِه ْ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  گوهر بخش  بافت  شهرستان  سیرجان . واقع در 36هزارگزی  شمال  باختری  بافت . سکنه ٔ آن  227 تن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده عباس خان . [ دِه ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی  است  از بخش  میان کنگی  شهرستان  زابل . واقع در شش هزارگزی  جنوب  باختری  ده  دوست محمد. سکنه ٔ آن  195 ...