 
        
            خان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴAN 
    
							
    
								
        خان . (اِخ ) دهی  است  ازدهستان  الند بخش  حومه ٔ شهرستان  خوی  واقع در 76 هزارگزی  شمال  باختری  خوی . این  ده  را راه  ارابه رو است . ناحیه ای  است  کوهستانی . آبادی  آن  در دره  قرار دارد. آب  و هوای  آن  سرد ولی  سالم  میباشد. سکنه ٔ آنجا 18 تن  که بزبان  کردی  متکلم  و بمذهب  سنی  متدینند. آب  این  دهکده  از چشمه  و رود یکماله  است  و محصول  آن  غلات  و شغل  اهالی  زراعت  میباشد. (از فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ج 4).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        خان  والده . [ ل ِ دَ ] (اِخ ) نام  محلی  است  به  اسلامبول  که  اغلب  تجارایرانی  در آنجا مسکن  دارند. (از پاورقی  ص  321 تاریخ ادبیات  پروفسور ادوار...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  عباسی . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  کلیجان  رستاق  بخش  مرکزی  شهرستان  ساری . ناحیه ای است  واقع در 16 هزارگزی  جنوب  خاوری  ساری ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان قشلاقی . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی  است  جزء دهستان  کلخوران  بخش  مرکزی  شهرستان  اردبیل . واقع در 12 هزارگزی  جنوب  اردبیل  و 5 هزارگزی  شوسه ٔ خلخال  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  یوردی . [ ی ُ ] (اِخ ) دهی  است  از بخش  مرکزی  شهرستان  میانه ، واقع در 9 هزارگزی  جنوب  میانه  و5 هزارگزی  شوسه ٔ تبریز به  میانه . این  دهکده ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خدابخش خان . [ خ ُ ب َ ] (اِخ ) وی  از فضلای  هندوستان  و صاحب  کتابخانه ای  بوده  که  شهرت  جهانی  داشته  است . قزوینی  در شرح  حال  او می آورد: مولو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  زنبور. [ن ِ زَم ْ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) خانه ٔ زنبور. شانه ٔ زنبور. جایگاه  زنبوران . رجوع  به  کلمه ٔ خان  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  سپنجی . [ ن ِ س ِ پ َ ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) کاروانسرای  سپنجی  و کنایه  از این  جهان  گذران  است  : نانت  در انبان  نهادستند و بارت  را بخرخ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  سهامی . [ ن ِ س َ ] (اِخ ) یکی  از شعراست  و تخلص  او سهامی  است . (از الذریعه  الی  تصانیف  الشیعه  تألیف  آقابزرگ  طهرانی  قسم  1 جزء 9 ص 285)...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  طاووس . (اِخ ) دهی  است  از دهستان  دول  بخش  حومه ٔ شهرستان  ارومیّه . واقع در 59 هزارگزی  جنوب  خاوری  ارومیّه  و 8 هزارگزی  باختر شوسه ٔ ارومی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  گیلان . [ ن ِ ] (اِخ ) نام  رمانی  است  تاریخی  مشتمل  بر مختصری  از سوانح  آخرین  مرحله ٔ فرمانروایی  کارکیاخان  احمد در گیلان  و انقراض  حکومت ...