 
        
            خان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴAN 
    
							
    
								
        خان . (اِخ ) دهی  است  ازدهستان  الند بخش  حومه ٔ شهرستان  خوی  واقع در 76 هزارگزی  شمال  باختری  خوی . این  ده  را راه  ارابه رو است . ناحیه ای  است  کوهستانی . آبادی  آن  در دره  قرار دارد. آب  و هوای  آن  سرد ولی  سالم  میباشد. سکنه ٔ آنجا 18 تن  که بزبان  کردی  متکلم  و بمذهب  سنی  متدینند. آب  این  دهکده  از چشمه  و رود یکماله  است  و محصول  آن  غلات  و شغل  اهالی  زراعت  میباشد. (از فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ج 4).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        بجدن  خان . [ ب ُ دَ ] (اِخ ) دهی  از دهستان  خواشید ششتمد سبزوار در 37 هزارگزی  جنوب  ششتمد سکنه ٔ آن  985تن ، آب  آن  از قنات ، محصول  آن  غلات ، پن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسحاق خان . [ اِ] (اِخ ) وی  از اواسطالناس  ایل  قرائی  و پدر او که  درملازمت  یک  تن  از رؤسای  طایفه ٔ قراتاتار [ قراتاتار طایفه ای  بودند که  از ت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسلام خان . [ اِ ] (اِخ ) سلطان شه  لودی . در ایام  خضرخان  اسلام خان  خطاب  داشت ، از امرای  عهد سلطان  ابراهیم  لودی  و همایون شاه . رجوع  بفهرست  ت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسلمش خان . [   ] (اِخ ) وی  مهردار ذوالقدر  ۞  بود و در محاربه ٔ شاهزاده ٔ حمزه  میرزا (990 هَ . ق .) با امرای  تکلو شرکت  داشت . (سبک شناسی  ج 3 ص 2...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اکتای خان . [ اُ ک ُ ] (اِخ ) اگتای  قاآن . رجوع  به  اگتای  قاآن  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الجنک خان . [  ] (اِخ ) لقب  قبل خان بن  تومنه خان  از خانان  ترکستان  جد سوم  چنگیزخان ، که  پس  از مرگ  تومنه خان  بر تخت  خانی  نشست ، وی  رعیت پرو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        النجه خان . [ اَ ل َ ج َ ] (اِخ ) ابن  کیوک خان بن  دیب  باقوی بن  المجنه خان بن  ترک . از پادشاهان  قدیم  ترک  که  پدر دو پسر بنام  تاتار و مغول  بود...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بهادر خان واپسین حاکم ایلخانی مغول و بانی اقداماتی در حرمین بود. فهرست مندرجات ۱ - شرح حال اجمالی ۲ - معنای بهادر ۳ - دوران حکومت ۳.۱ - قتل رشید الدین...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان به بین . [ ب ِ ] (اِخ ) نام  یکی  از دهات  فندرسک  استرآباد است . (از رابینو در سفرنامه ٔ مازندران  و استرآباد بخش  انگلیسی  ص 82 و 128).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  و مان . [ ن ُ ] (اِ مرکب )  ۞  خان  مخفف  «خانه » و مان  بمعنی  رخت . (غیاث  اللغات ) (آنندراج ). خانه  با اثاثیه ٔ خانه  با اهل خانه  :  خدای  ت...