خجندی
نویسه گردانی:
ḴJNDY
خجندی . [ خ ُ ج َ ] (اِخ ) عبداللطیف بن محمدبن ثابت خجندی که صاحب ریاستی عظیم بودو در اصفهان بسال 523 هَ . ق . بدست اسماعیلیه کشته شد. (از تعلیقات قزوینی بر لباب الالباب عوفی ص 354)
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
خجندی . [ خ ُ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به «خجند» که شهر کبیر پرنعمتی است . (از انساب سمعانی ). منسوب به «خجندة» رجوع به «خجند» و «خجندة» شود : خ...
خجندی . [ خ ُ ج َ ] (اِخ ) بنا بر نقل حاجی خلیفه ، او راست : کتاب «مناسک الخجندی ». (از کشف الظنون ).
خجندی . [ ج ُ ج َ ] (اِخ ) حاجی خلیفه درباره ٔ او می آورد او راست : «فتاوی الخجندی » و در این اثر فتاوی جمعی از مشایخ عصر او که تفصیل نام آنه...
خجندی . [ خ ُ ج َ ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن ثابت خجندی . از خاندان خجندیان بوده و اولین کسی است که از این طایفه مشهور شده وی در مرو اقامت د...
خجندی . [ خ ُ ج َ ] (اِخ ) ابوالمظفربن محمدبن ثابت خجندی از بزرگان خجندیان اصفهان و در سنه 496 هَ . ق . در ری حین وعظ بر دست مرد علوی کشته...
خجندی . [ خ ُ ج َ] (اِخ ) احمدبن یعقوب بن عفیربن الجنیدبن موسی التمیمی خجندی مکنی به ابوالفضل . ابوعبداﷲ حاکم در «تاریخ » نام او را آورده ...
خجندی . [ خ ُ ج َ ] (اِخ ) جمال الدین محمودبن عبداللطیف بن محمدبن ثابت خجندی با برادرش صدرالدین محمد بخدمت جمال الدین جواد پیوست و پس از م...
خجندی . [ خ ُ ج َ ] (اِخ ) حامدبن خضر خجندی ، مکنی به ابومحمود از بزرگان علمای ریاضی اسلام است . رجوع به حامدبن خضر خجندی شود.
خجندی . [ خ ُ ج َ ] (اِخ ) سلیمان بن اسرائیل بن جابربن قطربن حبیب بن ابی حبیب خجندی ، مکنی به ابوعبداﷲ او از عبدبن حمید و فتح بن عمرو وراق ...
خجندی . [ خ ُ ج َ ] (اِخ ) صدرالدین عبداللطیف بن محمدبن عبداللطیف بن محمدبن ثابت خجندی . متوفی بسال 580 هَ . ق . از اعاظم رؤسای اصفهان و از...