خز. [ خ َ ] (اِ) بلندی بیرون ران . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری )
: از بلندی و ز پهنی و بزرگی که نمود
راست گفتی که نه شیر است هیونی است کلان
مهره ٔ گردن چون تخم سپندان کردی
بُختیی را که سر و دست زدی بر خز ران .
حکیم ازرقی (از آنندراج ).
|| نشسته براه رفتن هم هست چنانکه طفلان روند. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).