گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خضرا نویسه گردانی: ḴḌRʼ خضرا. [ خ َ ] (اِخ ) نام یکی از گنجهای هفتگانه ٔ پرویز. (یادداشت بخط مؤلف ) : دگر گنج کز در خوشاب بودکه بالاش یک تیر پرتاب بودکه خضرا نهادند نامش روان همان نامور کاردان بخردان . فردوسی .دگر گنج خضرا و گنج عروس کجا داشتیم از پی روز بوس .فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی خضرا خضرا. [ خ َ ] (اِ) چمن کاری . جایی که چمن در آن کاشته اند : چون کولکی چنان دید خفض را بر خضرا برد، بنشاند و اندر پیش او. (تاریخ سیستان ). بر... خضراء خضراء. [ خ َ ] (ع ص ) مؤنث اخضر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). رجوع به اخضر در این لغت نامه شود. ج ، خُضر : در خاک چه ... خضراء خضراء. [ خ َ ] (ع اِ) آسمان . (منتهی الارب ) : می چون شفق صفرازده مستان چو شب سودازده و آتش درین خضراء زده دستی که حمرا داشته . خاقانی . ... خضراء خضراء. [ خ َ ] (اِخ ) نام اسب سالم بن عدی است . (منتهی الارب ). خضراء خضراء. [ خ َ ] (اِخ ) نام اسب عدی بن جبله بن عرکی است . (منتهی الارب ). خضراء خضراء. [ خ َ ] (اِخ ) نام اسب قطبة قینی بن زید است . (منتهی الارب ). خضراء خضراء. [ خ َ ] (اِخ ) نام دژیست در یمن در کوه وصاب از ناحیه ٔ زبید. (از معجم البلدان ). خضراء خضراء. [ خ َ ] (اِخ ) نام جایی است در یمامه و حاوی نخلستانهاست . (از معجم البلدان ). خضراء خضراء. [ خ َ ] (اِخ ) نام زمینی است متعلق به بنی عطارد. (از معجم البلدان ). خضراء خضراء. [ خ َ ] (اِخ ) نام شهریست به اندلس بمغرب اسپانیا که به آب محاط نیست و آنرا جزیره ٔ خضراء نیز می گویند. (از ناظم الاطباء). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود