گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خواطی نویسه گردانی: ḴWAṬY خواطی . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خاطی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به خاطی شود.- امثال :مع الخواطی سهم صائب ۞ ؛ در حق کسی گویند که بیشتر خطا کند و گاه صواب آرد. (منتهی الارب ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی خاطی خاطی . (ع ص ) خاطی ٔ. کسی که به اراده ٔ خود خطا کند و مخطی کسی که اراده ٔ صواب کند و بی قصد خطا از او ظاهر گردد. (غیاث اللغات ). گناهکار. (م... خاطی همتای پارسی این واژه ی عربی، به ترتیب کمی بخش یا سیلاب، اینهاست: دبر dabr (پهلوی) دروند darvand (پهلوی) اپته épte، ژکره žakre (سغدی) ترغن tarqan (سغدی... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود