اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داری

نویسه گردانی: DʼRY
داری . (اِ) سرکار. ناظر انبار و ذخیره ٔ عمومی . || دربار و قصر و بارگاه . || ناقوس کلیسا. زنگی در کلیسای عیسویان که در هنگام دعوت مردم به عبادات آن را بنوازند. (ناظم الاطباء). || در لهجه های محلی برخی از نقاط ایران به معنی «دارو» بکار میرود. (لغات محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). رجوع به دارو شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
لولهین داری . [ لو ل َ ] (حامص مرکب ) عمل لولهین دار. آفتابه داری . ابریق داری .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
موزه داری
شب زنده داری . [ ش َ زِ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل شب زنده دار. شب بیداری . پاسبانی در شب .
کارخانه داری . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل کارخانه دار. اداره ٔ کارخانه .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ناخویشتن داری . [ خوی / خی ت َ ] (حامص مرکب ) عمل ناخویشتن دار. رجوع به ناخویشتن دار و خویشتن داری شود.
کاسه کوزه داری . [ س َ / س ِ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) جیزگری . رجوع به کاسه کوزه دار شود.
پیش داری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قابلگی کردن . بچه را گرفتن (ماما).
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۳ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.