اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دأث

نویسه گردانی: DʼṮ
دأث . [ دَ ] (ع اِمص ) گرانی . || چرکناکی . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
داس درو. [ س ِ دِ رَ / رُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) داسی خاص بریدن غلات . رجوع به داس شود. || درو شده به داس . دروده بداس . (شعوری ج 1 ...
داس دره . [ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سه هزار شهرستان شهسوار. واقع در 32هزارگزی جنوب شهسوار. کوهستانی ،سردسیر دارای 170 تن سکنه . آب ...
داس زرین . [ س ِ زَرْ ری ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ماه نو است که به عربی هلال گویند. (برهان ). زورق سیمین .
داس قلعه . [ ق َ ع ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروه ٔ شهرستان سنندج . در 21هزارگزی خاوری گل تپه و 3هزارگزی شمال کوهین . کوه...
سوئی داس . (اِخ ) ۞ از لغت نویسان یونان است که وطن اصلی و زمان حیات وی معلوم نیست . برخی معتقدند که در حدود قرن دهم قبل از میلاد میزیس...
داس کیلیون . [ یُن ْ ] (اِخ ) ۞ کرسی فریگیه ٔ سفلی که ایالتی در ساحل هلس پونت بوده است به آسیای صغیر در دوران هخامنشیان و بعد. و ظاهراً ا...
داس و دلوس . [ س ُ دَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) به معنی ضایع و ابتر و دورافکندنی مانند خار و خس ، خاش و خماش و امثال آن . (برهان ). آشغال . تباه ...
داس سی لیوم . (اِخ ) ۞ نام محلی به آسیای صغیر. ظاهراً نزدیک پلفلاگونیه و کرسی ایالت فریگیه ٔ سفلی یا فریگیه ٔ هلس پونت . (ایران باستان ج 2...
ژیرار داس وس . [ دُ اُ وُ ] (اِخ ) نام خاورشناسی طابع کتاب التنازع و التخاصم بین بنی امیة و بنی هاشم با مقدمه ای به زبان آلمانی بسال 1888 ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.