 
        
            در
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        DR
    
							
    
								
        در. [ دُ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  عربستان  شهرستان  گلپایگان  در 48هزارگزی  جنوب  خاوری  گلپایگان  کنار راه  مالرو تکین  به  مادرشاه . جلگه  و معتدل  و دارای  860 تن سکنه . آب  آن  از قنات  و محصول  آنجا غلات  و لبنیات  شغل اهالی  زراعت  و گله داری  صنایع دستی  زنان  فرش بافی  و راه  آن  مالروست  معادن  گچ  و قیر دارد و مردم  آن  تابستان  به  ییلاق  میروند. (از فرهنگ  جغرافیائی  ایران  ج 6).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۴۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده  در. [  ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  بالا بخش  طالقان  شهرستان  تهران . واقع در 26هزارگزی  خاور شهرک . آب  آن  از رودخانه ٔ گندآب  تأمین  می شود....
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سنگ  در. [ س َ گ ِ دَ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) دهلیزخانه  که  در ولایت  از سنگ  میباشد. (آنندراج ) : بسنگ  در کعبه ام  ده  قران وز آن  پله ٔ طاعتم ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گرگ در. [ گ ُ دَ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  چهاردولی  بخش  اسدآباد شهرستان  همدان ، واقع در 21000گزی  شمال  اسدآباد و 3000گزی  شمال  خاور پیرملو. ه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نعل  در. [ ن َ ل ِ دَ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) سکه ٔ آهنی  که  بر در زنند و حلقه  بدان  پیوسته  شود. (آنندراج ) : کارها محکم  میان  بهر گشایش  بسته...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خاک  در. [ ک ِ دَ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) خاک  آستانه ٔ در. کنایه  از دنیاست . (آنندراج ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        باغ  در. [ دَ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  حومه ٔ بخش  بافق  شهرستان  یزد، که  در 60 هزارگزی  شمال  بافق  واقع است  و 36 تن  سکنه  دارد. (از فرهنگ  ج...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        در در تن . [ دِ رِ دِ رِ ت َ ] (اِ) کلمه ای  است  که  خنیاگران  و نغمه سرایان  در کار عمل  خوانند، و آن  نوعی  از خواندن  است  که با طبول  و ضرب  باشد...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مازه  در. [ زَ / زِ دَ ] (اِ مرکب ) درد پشت  باشد. (فرهنگ  جهانگیری ). مازه  درد. (ناظم  الاطباء). و رجوع  به  مازه  درد شود.