اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دله

نویسه گردانی: DLH
دله . [ دَ ل َ / ل ِ ] (ص ) در تداول ، آنکه هر خوردنی بیند خوردن خواهد. آنکه هرچه از خوردنی بیند خواهد، و بیشتر کودکان را گویند. آنکه هرچه از خوردنی بیند ازآن خوردن خواهد. آنکه هر چیز از خوردنیها بیند خواهد، و بیشتر در اطفال آرند. (یادداشت مرحوم دهخدا). پرخور. شکمخواره . شکمباره . هوسناک و شکمو. || کسی که متمایل به چیزهای کوچک و پست و اندک بها باشد. آدم پست و کوتاه نظر. (از فرهنگ لغات عامیانه ).
- امثال :
دله از سفره قهر می کند قحبه از رختخواب ؛ این مثل در مورد کسی گفته می شود که به ظاهر از چیزی ابراز تنفر کند ولی هرگز دل از آن برنکند و دست از آن ندارد. (فرهنگ عوام ).
|| چشم چران . هرزه . که با داشتن زن چشم در پی زن دیگر دارد. رجوع به فرهنگ لغات عامیانه شود: پیرمردها دله می شوند؛ یعنی هر زنی را بینند تمتع از او را آرزو کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- حسن دله ؛ به آدمهای هوسناک و پست گفته شود. (فرهنگ لغات عامیانه ).
- مثل سگ حسن دله ؛ ولگرد و فضول . اشخاصی که به هر جا سرکشند و در هر کاری خود را داخل کنند. (فرهنگ لغات عامیانه ).
|| ولگرد. || دست کج . دزد. ناخنکی . دست چسبناکی . رجوع به دله دزد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
دله . [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیه . واقع در 4/5 هزارگزی شمال خاوری نقده و 1/5 هزارگزی شرق راه شوسه ٔ...
دله با کسره «د» و «ل»؛ در زبان مازنی (تاپوری) به معنای داخل و درون است.
ده دله . [ دَه ْ دِ ل َ ] (ص نسبی ) کنایه است از بیوفا و هرجایی و کسی که هر دم دل به دیگری دهد و او را بوالهوس خوانند. (از برهان ) (از ناظم...
گله دله . [ گ َ ل َ دِ ل َ / گ َ ل ِ دِ ل ِ ](اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز که در 42هزارگزی شمال خاوری ایذه واقع شد...
سره دله. ("د" با آوای زیر )، مازنی ، حیاط خانه .
دله دزد.[ دَ ل َ / ل ِ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) در اصطلاح عامیانه ، آنکه چیزهای کم ارز دزدد. آنکه چیزهای کم بها دزدد. آنکه دزدیهای خرد و ناچیز...
دله دزدی . [ دَ ل َ / ل ِ دُ ] (حامص مرکب ) صفت دله دزد. عمل دله دزد. دزدیهای خرد. دزدی اندک و حقیر. اِسلال . سَلّة. (یادداشت مرحوم دهخدا).
دله راجی . [ دِ ل َ / ل ِ ] (اِ) اَشَنَک که گیاهی است . رجوع به اشنک شود.
دله کاری . [ دَ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) در اصطلاح عامیانه ، پرداختن به کارهای پست و کم درآمد. فروختن خوراکیهاو تنقلات ارزان و خوارمایه ، مان...
گربه دله . [ گ ُ ب َ / ب ِ دَ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) راسو. (ناظم الاطباء).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۹۸/۰۳/۲۱
0
2

معنی دله: احتمال دارد دله دزد به معنی سهم دزد بوده باشد.، چون دله در سنسکریت به معنی سهم است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.