ذأط
نویسه گردانی:
ḎʼṬ
ذأط. [ ذَءْ طْ ] (ع مص ) ذأطة. ذبح کردن . || خَوَه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || سخت خبه کردن چنانکه زبان خبه شده بیرون افتد. || ذاط اناء؛ پر کردن آوند و پر شدن آوند. (لازم و متعدی است ) مشک پر کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های همانند
۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ذات الذرات . [ تُذْ ذَرْ / را ] (اِخ ) نام موضعی براه تبوک از مدینه و بدانجا یکی از مساجد رسول اکرم صلوات اﷲ علیه است . (المرصع).
ذات الذراع . [ تُذْ ذِ ] (اِخ ) نام جایگاهی بر طریق تبوک و بدانجا یکی از مساجد رسول صلوات اﷲ علیه باشد یعنی حضرت او بدانجا نماز گزارده است ....
ذات الرفاة. [ تُرْ رُ ] (اِخ ) نام هضبه ای سرخ ببلاد بنی نصر.
ذات الرقاع . [ تُرْ رِ ] (اِخ ) نام قریه ای به نخیل . (المرصع). و کوهی است و در آن کوه جای جای سرخی و سیاهی و سپیدی است یعنی رقعه ها به ...
ذات الرقاع . [ تُرْ رِ ](اِخ ) (غزوه ٔ...) یکی از غزوات رسول اکرم صلوات اﷲ علیه در جبل ذات الرقاع . و این نام را به غزوه برای وقوع آن در ...
ذات الرقاع . [ تُرْ رِ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) (استخاره ٔ...) استخاره ای است که بر هریک از شش یا نه پاره کاغذ افعل و یا لاتفعل نویسند وبر زی...
ذات الرماح . [ تُرْ رِ ] (اِخ ) موضعی نزدیک تبالة.
ذات الرماح . [ تُرْ رِ ] (اِخ ) نام اسپی بنی ضبة را.
ذات الحنظل . [ تُل ْ ح َظَ ] (اِخ ) عقبه ای است میان مکه و جده . (المرصع).
ذات الحنظل . [ تُل ْ ح َ ظَ ] (اِخ ) رجوع به ثنیة ذات الحنظل در همین لغت نامه شود.