ذأط
نویسه گردانی:
ḎʼṬ
ذأط. [ ذَءْ طْ ] (ع مص ) ذأطة. ذبح کردن . || خَوَه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || سخت خبه کردن چنانکه زبان خبه شده بیرون افتد. || ذاط اناء؛ پر کردن آوند و پر شدن آوند. (لازم و متعدی است ) مشک پر کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های همانند
۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
ذات ودقین . [ ت ُ وَ ق َ ] (ع اِمرکب ) صاحب دو جهت . داهیة. درد و سختی . (مهذب الاسماء). ذات وجهین . (المرصع). که گوئی آن دو روی دارد.
ذات نیرین . [ ت ُ ن َ ] (ع ص مرکب ) ناقه ٔ ذات نیرین ، ناقه ٔ کلانسال که در آن بقیه ای باشد. (منتهی الارب ). ناقة ذات انیار. و ابن الاثیر در ال...
ذات یدین . [ ت ُ ی َ دَ ] (ع اِ مرکب ) قبل ذات یدین ؛ پیش از هر چیز. قبل از همه . به اول وَهلة: لقیته قبل ذات یدین . و قیل اول نفس ذات ی...
زات خاله . [ ل َ ] (اِخ ) یکی از چندین رودخانه ای است که ببحر خزر فروریزد و محل صید ماهی نیز باشد. (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 23).
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سیته پهلو (دری). اِرماپپ ermāpop . ارما (مازنی): ورم. پپ: (خراسانی) ریه، شش. ***فانکو آدینات 09163657861
اسم واژه ای عربی و ذات پارسی اوستایی است و جایگزین این است: نامذات nãmzãt **** فانکو آدینات 09163657861
صفت واژه ای عربی و ذات واژه ای اوستایی است. پس جایگزین این ترکیب، چنین است: ویژگی ذات vižegiye-zât.**** فانکو آدینات 09163657861
نیک ذات . (ص مرکب ) نیک نهاد. نیک طینت . (آنندراج ). خوش طینت .
ذات الرئال . [ تُرْ رِ آ ] (اِخ ) نام روضه ای است : ترتعی السفح فالکثیب فذاقا-ر فروض القطا فذات الرئال .اعشی .
ذات الرأس . [ تُرْ رَءْس ْ ] (ع اِ مرکب ) قسمی از شکستگیهای سر(شجة) است . عوف هجیمی راست : و هم ضربوک ذات الرأس حتی بدت ام ّالدماع من ال...