رافع
نویسه گردانی:
RʼFʽ
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) رفیق اسلم ... ابن حجر گویداحتمال دارد وی همان ابوالبهی باشد. رجوع به الاصابةج 2 قسم اول و رافع ابوالبهی در همین لغت نامه شود.
واژه های همانند
۶۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) انصاری اوسی ، ابن سنان انصاری اوسی مکنی به ابوالحکم . جد عبدالحمیدبن جعفربن عبداﷲبن حکم بن سنان بود که اسلام آورد و...
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) انصاری اوسی . ابن زیدبن کرزبن سکنی بن زعورأبن عبدالاشهل انصاری اوسی . وی را موسی بن عقبة و ابن اسحاق واقدی در عداد ...
رافع.[ ف ِ ] (اِخ ) انصاری . ابن یزید انصاری . رجوع به رافعبن زید در همین لغت نامه و الاصابة ج 2 قسم اول شود.
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) انصاری . ابن سهل بن رافعبن عدی بن زیدبن امیةبن زید انصاری . در غزوه ٔ احد و غزوات پس از آن شرکت داشت و در وقعه ٔ یمامه ...
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) انصاری ، ابن سعد انصاری . صحابی است زیرا که احمدبن محمدبن عیسی و ابن شاهین و ابوموسی او را جزء صحابه حضرت رسول (ص ) آو...
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) انصاری . ابن جعدیه انصاری ، که ابن اسحاق او را جزو شهدای بدر ذکر کرده است . (از الاصابةج 2 قسم اول ). و رجوع به قاموس ...
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) اقطع، ابن حسین بن حمادبن مسیب ، معروف به رافع اقطع. امیرعرب درنواحی بغداد بود. و در زمره ٔ ادیبان و دانشمندان و شاعران ...
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) اشجعی . ابن سنان برادر معقل اشجعی . در شمار کسانی است که از صحابه ٔ حضرت رسول (ص ) روایت کرده اند. (از الاصابة ج 2 قسم ا...
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) اشجعی ، ابن اشیم اشجعی مکنی به ابوهند پدر نعیم بن ابی هند... و گویند اسمش نعمان بود. (از الاصابة ج 2 قسم اول ).رجوع به ...
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) اشجعی ... گفته میشود که همان ابوالجعد پدر سالم میباشد. (از الاصابة ج 2 قسم سوم ). رجوع به رافع (ابوالجعد) در این لغتنامه ...