رباء
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        RBAʼ
    
							
    
								
        رباء. [ رُ ] (ع  اِ) ج ِ ربوة، بمعنی  زمین  مرتفع. (از معجم  البلدان ). رُبی ̍. رُبا.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        به معنی حاصل هم به نظر می آید که باشد. مثلا در روزنامه وقایع اتفاقیه شماره ۲۵۴، ۳ ربیع الثانی ۱۲۷۲، ص ۳ می خوانید: دیگر نوشته اند امسال حاصل در آنجا [...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ربع. [ رُ ] (ع  اِ)  ۞  چهاریک . (منتهی  الارب ) (ترجمان  جرجانی  ترتیب  عادل بن  علی  ص 51) (ناظم  الاطباء) (دهار). چهاریک  چیزی . (آنندراج ). یک  قس...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ربع. [ رُ ب ُ ] (ع  اِ) رُبْع. چهاریک . (منتهی  الارب ) (از ناظم  الاطباء). یک چهارم .(از اقرب  الموارد). ج ، اَرباع ، رُبوع . چهاریک  چیزی .(از آنندر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ربع. [ رُ ب َ ] (ع  اِ) اول  نتاج  بهاری ، و آخر نتاج  را هُبَع گویند، و منه : ما له  هبع و لا ربع. ج ، رِباع ، اَرباع . (ناظم  الاطباء) (منتهی  الارب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ربع. [ رِ ] (ع  اِ) تب  که  یک  روز گیرد و دو روز گذارد. (منتهی  الارب ) (از کشاف  اصطلاحات  الفنون ) (از ناظم  الاطباء). تب  که  یک  روز آید و دو روز...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ربع. [رَ ] (ع  مص ) چهاریک ِ مال  ستدن .  ||  (اصطلاح عروض ) آن  است  که  فاعلاتن  را صلم  کنند (که  سبب  را بیندازند و وتد را قطع کنند) آنگاه  آن  را...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ربع. [ رَ ] (ع  اِ) سرای . (آنندراج ) (غیاث  اللغات ) (منتخب اللغات ) (مهذب  الاسماء) (دهار) (از شعوری  ج 2 ورق  8) (ناظم  الاطباء). ج ، رِباع ، رُبوع...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ربع. [ رُ ] (ع  مص ) بازایستادن  و خود را بازکشیدن  از کاری . (منتهی  الارب ) (آنندراج ). بازایستادن . (ناظم  الاطباء) (تاج  المصادر بیهقی ) (مصادرالل...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ربع شداد. [ رَ ع ِ ش َدْ دا ] (اِخ ) مراد از باغ  ارم . (غیاث  اللغات ) (آنندراج ). رجوع  به  باغ  ارم  و ارم  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ربع کاری . [ رُ ع ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِمرکب ) آلتی  است  نجومی  مصنوع  بر مقنطرات  خط استواء وآنرا علاءالدین  طیبغا الدوادار البکلیتی  ابتکار کرده اس...