گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رباح نویسه گردانی: RBAḤ رباح . [ رَ] (اِخ ) از صحابه ٔ رسول و آزادشده ٔ حارث بن مالک انصاری بود که در غزوه ٔ یمامه بشهادت رسید. (از قاموس الاعلام ترکی ) (از الاصابة ج 1 قسم 1) ۞ . و رجوع به رباح (آزادشده ٔ بنی جحجبا) شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی رباح بن قصیر لخمی رباح بن قصیر لخمی . [ رِ ح ِ ن ِ ق َ رِل َ ] (اِخ ) ۞ از مردم شام بود. درک خدمت حضرت رسول نکرد ولی در عهد ابوبکر اسلام آورد. (از قاموس الا... رباه رباه . [ رُ ] (اِ) روباه . (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ص 26). مخفف روباه است . رجوع به روباه شود. رباءة رباءة. [ رَ ءَ ] (ع اِ) آب دستان سه پهلو که از چهار پارچه چرم سازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ربعة ربعة. [ رُ ب َ ع َ ] (ع اِ) مؤنث رُبَع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، رُبَعات ، رِباع . (اقرب الموارد) (از ناظ... ربعة ربعة. [ رَ ع َ ] (ع اِ) مرد میانه و زن میانه . (آنندراج ). مرد یا زن میانه قامت . (منتهی الارب ). ج ،رَبَعات . (از اقرب الموارد). مرد یا زن میا... ربعة ربعة. [ رَ ب َ ع َ ] (ع اِ) آنچه به تندی جریان یابد. || مسافتی که در آن جماعت گرد آید. (از اقرب الموارد). || طبله ٔعطار. (ناظم الاطباء)... ربعة ربعة. [ رِ ب َ ع َ ] (ع اِ) شأن و حالت خوشی که در شخص باشد. || وضع و طریقه : هم علی ربعتهم ؛ ایشان بر امری هستند که بودند. (ناظم الاطبا... ربعة ربعة. [ رَ ب َ ع َ ] (ع مص ) سخت رفتن و سخت دویدن شتر. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ). ربعة ربعة. [ رَ ب َ ع َ ] (ع اِ) نوعی از دویدن شتر که سخت نباشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || (اِخ ) قبیله ای از اَزْد. (آنندراج ) (منتهی ال... ربعة ربعة. [ رُ ع َ ] (ع اِ) باران شدید و پی درپی و انبوه .(از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود