رتو
نویسه گردانی:
RTW
رتو. [ رَت ْوْ ] (ع مص ) سست و فروهشته گردانیدن چیزی را، و آن از اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). ضعیف کردن ، و آن از اضداد است . (دهار). || بستن و سخت کردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت کردن . (مصادراللغة زوزنی ) (از اقرب الموارد). استوار کردن چیزی را، و آن از اضداد است . (منتهی الارب ). || دلو به رفق کشیدن از چاه . (تاج المصادر بیهقی ). کشیدن دلو را به نرمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رتو به چیزی ؛ ضمیمه کردن آن را. (از اقرب الموارد). || قوی گردانیدن قلب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گام زدن . (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اشاره کردن به سر خود. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || سست بازو گردانیدن . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
رتو. [ رُ ت ُوو ] (ع مص ) رَتْو. (ناظم الاطباء). اشاره کردن بسر خود و گام زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به رَتْو شو...
رتو. [ ] (هندی ، اِ) رخ و مهره ٔ معروف شطرنج . (از الجماهر ص 39).
رتوء. [ رُ] (ع مص ) سخت کردن گره را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). محکم کردن گره را. (ناظم الاطباء). || خبه کردن کسی ...
رطو. [ رَطْوْ ] (ع مص ) آرمیدن با زن . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ).