رث ء
نویسه گردانی:
RṮ ʼ
رث ء. [ رَث ْءْ ] (ع مص ) دوشیدن شیر را بر ماست پس سطبر گردیدن آن . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ماست گردانیدن شیر را. || ستایش کردن مرده را و گریه کردن بر آن . لغتی است در رثی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آمیختن چیزی بچیزی . (از اقرب الموارد). || آمیختن و خلط کردن رای خود را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زدن کسی را. (از اقرب الموارد). || رثیئة ساختن برای قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شیر تازه بر ترش ریختن . (تاج المصادر بیهقی ). || فرونشستن خشم کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || ماست دادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بیمار رثاءة گردیدن شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بیمار رثاءة گردیدن شتر، و آن بیماریی است که در دوش شتر عارض شود وباعث لنگی آن گردد. (آنندراج ). || سطبر گردیدن شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
گل رس . [ گ ِ ل ِ رُ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ مخلوطی است از پلی سیلیکات قلیایی آلومینیم و شن اکسید دو فر و، نسبتاً دارای خاصیت قابض میب...
گوش رس . [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) که به گوش رسد. (آواز و صدا) که شنیده شود. که فاصله چندان بود که آوا شنیده شود: آواز او گوش رس نبود.
نیم رس . [ رَ ] (ن مف مرکب ) شراب و ثمر و سبزه که خوب نرسیده باشد. (آنندراج ).نیم پخته . نیم خام . که نه کاملاً رسیده است و نه نارس است بل...
یاری رس . [ رَ ] (نف مرکب ) یاری رسنده . رسنده به طریق یاری در جمیع ازمنه و احوال . (آنندراج ). به یاری رسنده . به کمک آینده . یاری دهنده :...
خاک رس . [ ک ِ رُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل رست . خاک قرمز. گل سرخ . خاک سرخ . گل چسبنده . رنگ خاک رس در وقتی که کاملاً پاک باشد سفید...
نیمه رس . [ م َ / م ِ رَ ] (ن مف مرکب ) نیم رس . رجوع به نیم رس شود.
گوله رس . [ ل َ / ل ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) رجوع به گلوله رس شود.
رس کردن . [ رُس س / رُک َ دَ ] (مص مرکب ) رست کردن . رجوع به رس و رس شدن و رست شدن و رست کردن شود: رس کردن شکر؛ متبلور شدن آن . (یاددا...
بانگ رس . [ رَ ] (اِ مرکب ) بانگ رسنده . آن حد از مسافت که بانگ رسد. آن مقدار فاصله که شنونده آوای فریادکننده را تواند شنید. آن مسافتی که ...
خانه رس . [ ن َ / ن ِ رَ ] (ن مف مرکب مرخم ) میوه ای که کال و نارس از درخت چیده و در خانه پخته و رسیده کرده باشند. (ناظم الاطباء) (غیاث ا...