اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رث ء

نویسه گردانی: RṮ ʼ
رث ء. [ رَث ْءْ ] (ع مص ) دوشیدن شیر را بر ماست پس سطبر گردیدن آن . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ماست گردانیدن شیر را. || ستایش کردن مرده را و گریه کردن بر آن . لغتی است در رثی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آمیختن چیزی بچیزی . (از اقرب الموارد). || آمیختن و خلط کردن رای خود را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زدن کسی را. (از اقرب الموارد). || رثیئة ساختن برای قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شیر تازه بر ترش ریختن . (تاج المصادر بیهقی ). || فرونشستن خشم کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || ماست دادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بیمار رثاءة گردیدن شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بیمار رثاءة گردیدن شتر، و آن بیماریی است که در دوش شتر عارض شود وباعث لنگی آن گردد. (آنندراج ). || سطبر گردیدن شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
تازه رس . [ زَ/ زِ رَ ] (ن مف مرکب ) نورس . (آنندراج ) : بباغ درون از سموم نفس اثر دسته بندد گل تازه رس . ظهوری (از آنندراج ).|| جدید و نو. |...
تمام رس . [ ت َ رَ ] (ن مف مرکب ) مقابل نارس . (آنندراج ). تمام رسیده . کاملاً رسیده : تمام رس نبود باده ای که کف داردکه عیب دار بود گوهری ...
اکزات رس . [ اُ رِ ] (اِخ ) ۞ برادر داریوش سوم که در جنگ با اسکندر و دفاع از برادر و کشورش مردانگیها نمود. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 13...
گلوله رس . [ گ ُ لو ل َ / ل ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) هدف گلوله . آخرین نقطه ای که گلوله بدانجا برسد. آنجا که گلوله بدان تواند رسید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اصحاب رس . [ اَ ب ِ رَس س ] (اِخ ) ابوالفتوح آرد: رَس ّ در لغت هر چیزی باشد کنده چون چاه و گور و معدن و جمع او رساس بود. قال سبقت الی فرط...
تیت رس تس . [ رُ ت ِ ] (اِخ ) یا تی تروست ۞ پسر خشایارشا و سردار سپاه ایران در جنگ آتن با ایران بود که در این جنگ نیروی دریائی ایران ا...
رس انداختن . [ رُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تبلور. متبلور گشتن .- رس انداختن شکر ؛ تبلور. متبلور شدن . کر زدن آن . (یادداشت مؤلف ).- رس انداختن ش...
کامباسه رس . [ س ِ رِ ] (اِخ ) ۞ ژان ژاک . مشاور حقوقی و از رجال دولت فرانسه بود در مون پیله ۞ بدنیا آمد (1824-1753 م .). صدر اعظم امپراطور...
خشم گل رس . [ خ َ ش َ گ ِ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش لنگه شهرستان لار، واقع در چهل هزارگزی خاور لنگه واقع درکوه برکه سقلین . (از ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.