گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رش ء نویسه گردانی: RŠ ʼ رش ء. [ رَش ْءْ ] ۞ (ع مص ) جماع کردن با زن . || بچه آوردن ماده آهو. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و رجوع به رشاء شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی رش رش . [ رُ ] (اِ) برگشتگی چشم از روی قهر و غضب و خشم . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). گردانیدن چشم به جهت قهر و غضب . (فرهنگ فارسی مع... شاه رش شاه رش . [ رَ ] (اِ مرکب ) مخفف شاه ارش است یعنی ارش بزرگ و آن مقداری است از سرانگشت میانین دست راست تا سرانگشت میانین دست چپ وقتی ک... غنج رش غنج رش . [ غ َ رَ / رِ ] (اِ) غوک . (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). وزغ . به طبری بک خوانند و با واو بدل شود. (انجمن آرا) (آنندراج ). وزق و غوک ، و ... تپه رش تپه رش . [ ت َپ ْ پ َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرحمت آباد است که در بخش میاندوآب شهرستان مراغه و در سی هزارگزی شمال باختری میاندوآب و بیس... تپه رش تپه رش . [ ت َپ ْ پ َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلعه (گرمسیر ولدبیگی ) بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان است که در سه هزارگزی شمال باختری سرقلع... تپه رش تپه رش . [ ت َپ ْ پ َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلعه کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان است که در بیست و یکهزار و پانصد گزی خاور سنقر و ... تپه رش تپه رش . [ ت َپ ْ پ َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ذهاب بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین است که در شش هزارگزی شمال سرپل ذهاب و دو هزارگزی ... تپه رش تپه رش . [ ت َپ ْ پ َ رَ ](اِخ ) دهی از دهستان روانسر شهرستان سنندج است که در چهارده هزارگزی جنوب روانسر و یکهزار گزی باختر راه اتومبیل رو ... درویش رش درویش رش . [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش تکاب شهرستان مراغه . واقع در 21هزارگزی باختر تکاب و 15هزارگزی جنوب راه ارابه رو ... ده رش ده رش . [ دِه ْ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 15هزارگزی شمال کوزران . سکنه ٔ آن 160 تن . آب آن از چاه تأ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود