گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رؤد نویسه گردانی: RWD رؤد. [ رُءْدْ ] (ع ص ، اِ) زن جوان نیکو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رَأد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || بن ریش . (منتهی الارب ). اصل ریش که اززیر گوش بیرون آید. (از اقرب الموارد). رَأد. (از اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || سهولت و رفق . گویند: علیک بالرؤد. (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه واژه معنی رود قزل ایرماق این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. مادیان رود ضرونی دهی در جنوب غربی بخش مرکزی شهرستان کوهدشت لرستان دارای جمعیتی بالغ بر سیصد نفر . امرار معاش اهالی این روستا از طریق دامداری - کشاورزی (گندم - جو - ذرت... خواهر اگر از درد و غم خویش صبور است حاضر نبود خار رود پای برادر چون شمع شود آب و به اطراف دهد نور پروانه صفت بر جگر خود زند آذر === عنوان خود را اینجا وارد کنید... آذر تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ صفحه ۲۵ از ۲۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود