ریم
نویسه گردانی:
RYM
ریم . [ رَ ] (ع مص ) دورگشتن از جای . یقال : مارمت افعل و مارمت بالمکان ؛ ای مازلت و منه اریم مابرحت ؛ یعنی همواره دورم و کذا رمت فلاناً و رمت من عند فلان و یقال ریم به (مجهولاً)؛ اذا قطع؛ یعنی دور و پس ماند از قافله . (منتهی الارب )(از ناظم الاطباء). از جای فراتر شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). دور گشتن از جای . (آنندراج ). || فراهم آمدن سر جراحت و به ْ شدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اقامت کردن و ثابت شدن در جایی . (از اقرب الموارد). || کج شدن بار شتر. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ریم . (اِ) چرکی که از جراحت می پالاید و در دنبل فراهم می آید. (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (از فرهنگ اوبهی ) (از برهان ). غس...
ریم . [ رَ ] (ع اِ) فزونی و فضل . گویند: لهذا علی ذاک ریم . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فزونی و فضل . (آنندراج ). زیاده ....
ریم . (ع اِ) آهوی سپید. || آهوبره . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به رَیم شود.
ریم . (اِخ ) موضعی است به بلاد غرب . || شهری است نزدیک مقدشوه . (منتهی الارب ).
ریم آهن . [ هََ ] (اِ مرکب ) ریماهن . چرک و کثافت آهن که در وقت گداختن در کوره می ماند و در پتک زدن از آن می ریزد. (ناظم الاطباء) (از انجمن...
برف ریم . [ ب َ ] (اِ مرکب ) ۞ زردمرغک . (یادداشت مؤلف ) (فرهنگ فارسی معین ) (گل گلاب ).
ریم آهنج . [ هََ ] (اِ مرکب ) ریم آهنگ . بیخی است از گیاه که آن را خرغول گویند. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بیخ خرغول . (ناظم الاطبا). معرب ریم ...
ریم آهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) ریم آهنج . بیخ خرغول . (ناظم الاطباء). بر وزن و معنی ریم آهنج است که بیخ خرغول باشد و آن چرک ریم زخم را پاک...
کتاب سبک عکاسی نوین، هایریم طبیعت دربرگیرنده عکس های نمایشگاهی با عنوان هایریم طبیعت است که به اهتمام داریوش محمدخانی گردآوردی شده و در سال ۱۳۹۸ نشر ت...
در نورپردازی استودیویی، بخصوص در عکاسی پرتره برای جدا نمودن قسمتی یا کل سوژه از پسزمینه، از پشت سر به سوژه نور تابانده میشود. این نور که میتواند بی...