 
        
            رینة
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        RYN
    
							
    
								
        رینة. [ رَ ن َ ] (ع  اِ) می  و شراب . ج ، رَینات . (ناظم  الاطباء). می . ج ، رینات . (منتهی  الارب ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        رینه . [ رَ ن َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش  لاریجان  شهرستان  آمل . 1800 تن  سکنه  دارد. آب  آن  ازچشمه سار و محصول  عمده ٔ آنجا غلات  و لبنیات  و حبوب ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نام این شهر در گویش مردم آن جا رِینه reyna می باشد که در سنسکریت نیز به همین گویش (reyṇa) و به معنی آب شده یا از میان رفته بوده است (Williams Monier M...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رینه خم . [ رُن َ / ن ِ خ ُ ] (اِ مرکب ) رویینه خم . (برهان ). کوس . دمامه . نقاره ٔ بزرگ . (برهان ). رجوع  به  رویینه خم  شود.