زآط
نویسه گردانی:
ZʼAṬ
زآط. [ زِ] (ع مص ) سخت بانگ و خروش کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || (اِ) زنگله ای است که بر اسب و شتر آویزند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یا آنکه زئاط جلجل است . و این ماده تنها در کتاب عباد بنقل از ابن عباد آمده است . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
ذات الجلال . [ تُل ْ ج ِ ] (اِخ ) نام اسپ هلال بن قیس اسدی .
ذات البروج . [ تُل ْ ب ُ ] (اِخ ) یا سماء ذات البروج ، فلک هشتم است که بروج دوازده گانه را قدما در آن توهم کرده اند و آفتاب در هر ماهی از ما...
ذات البشام . [ تُل ْ ب َ ] (اِخ ) وادیئی است از بلاد هذیل : و حاولت النکوس بهم فضاقت علی ابراجها ذات البشام ۞ (از المرصع) (معجم البلدان یاق...
ذات الوشاح . [ تُل ْ وِ ] (اِخ ) نام زرهی رسول اکرم صلوات اﷲ علیه را. (المرصع).
ذات جانبین . [ ت ُ ن ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به کلمه ٔ اربعا در همین لغت نامه شود.
ذات النخاع . [ تُن ْ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) بیماری التهاب نخاع ۞ .
ذات النعال . [ تُن ْ ن ِ ] (اِخ ) نام اسب زبیر.
ذات النسوع . [ تُن ْ ن ُ ](اِخ ) نام اسبی است معروف ، بسطام بن قیس شیبانی را. (المرصع). و رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 54 و 67 شود.
ذات الیمین . [ تُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) سوی دست راست . (مهذب الاسماء). جانب راست . (دهار). دست راست . براست : هم بتقلیب تو تا ذات الیمین تا س...
ذات الضریع. [ تُض ْ ض َ ] (ع اِ مرکب ) التهاب ضریع. ۞