زاره
نویسه گردانی:
ZʼRH
زاره . [ رَ ] (ع اِ) گروه انبوه از مردم . (تاج العروس ). || جماعت شتران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || گروه انبوه گوسفندان . (تاج العروس ). || گروه 50 تا 60 تنی از مردم یا شتر. (تاج العروس ). || چینه دان مرغ . (اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (آنندراج ). || بیشه ای است که در نی زار باشد دارای آب و درخت . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
زأرة. [ زَءْ رَ ] (اِخ ) دهی است به طرابلس مغرب . (منتهی الارب ). قریه ای است به طرابلس و از آنجا است ابراهیم زاری . (تاج العروس ).
زأرة. [ زَءْ رَ ] (اِخ ) دهی است ببحرین . (منتهی الارب ). قریه ای است بزرگ در بحرین متعلق به عبدالقیس و در آنجا چشمه ای است که آنرا عین ...
زأرة. [ زَءْ رَ ] (اِخ ) کوره ای است بصعید. (تاج العروس ). قلعه ای است بصعید. (منتهی الارب ).
زعرة. [ زِ رَ ] (ع ص ) مؤنث زعر، یعنی زن کم موی . (ناظم الاطباء). رجوع به زعر و زعراء شود.
زعرة. [ زُ ع َ رَ ] (ع اِ) مرغی است ترسان و بیمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ضارح . [ رِ] (ع ص ، اِ) ضریح ساز. || گورکن . قبرکن .
ضارة. [ ضارْ رَ ] (ع ص ) تأنیث ضارّ.
ذعرة. [ ذُ رَ ] (ع اِ) حلقه ٔ دُبُر. ۞ ذعراء.