اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زاره

نویسه گردانی: ZʼRH
زاره . [ رَ ] (اِخ ) قریه ای است به صعید. (منتهی الارب ) (تاج العروس ). یاقوت آرد: زاره شهری است به صعید نزدیک به قفط. (از معجم البلدان ). و در قاموس الاعلام ترکی آمده است : ناحیه ای بدین نام در صعید مصر است . ۞
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
زأرة. [ زَءْ رَ ] (اِخ ) دهی است به طرابلس مغرب . (منتهی الارب ). قریه ای است به طرابلس و از آنجا است ابراهیم زاری . (تاج العروس ).
زأرة. [ زَءْ رَ ] (اِخ ) دهی است ببحرین . (منتهی الارب ). قریه ای است بزرگ در بحرین متعلق به عبدالقیس و در آنجا چشمه ای است که آنرا عین ...
زأرة. [ زَءْ رَ ] (اِخ ) کوره ای است بصعید. (تاج العروس ). قلعه ای است بصعید. (منتهی الارب ).
زعرة. [ زِ رَ ] (ع ص ) مؤنث زعر، یعنی زن کم موی . (ناظم الاطباء). رجوع به زعر و زعراء شود.
زعرة. [ زُ ع َ رَ ] (ع اِ) مرغی است ترسان و بیمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ضارح . [ رِ] (ع ص ، اِ) ضریح ساز. || گورکن . قبرکن .
ضارة. [ ضارْ رَ ] (ع ص ) تأنیث ضارّ.
ذعرة. [ ذُ رَ ] (ع اِ) حلقه ٔ دُبُر. ۞ ذعراء.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.