اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زکریا

نویسه گردانی: ZKRYA
زکریا. [زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) یکی از آخرین انبیای عهد قدیم (قرن ششم قبل از میلاد). وی در عهد ترمیم هیکل اورشلیم که به امر نبوکد نصر منهدم شده بود می زیست «نبوت زکریا» از اوست و وی به تجدید روحانیت اسرائیل در عهدمسیح بشارت داده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به قاموس کتاب مقدس ذیل زکریای نبی و تورات کتاب زکریا ۞ و دائرة المعارف فارسی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی بن عبدالملک . رجوع به ابویحیی ناقد شود.
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی بن نافع الازدی . عبداﷲبن حفص الطاحی از وی روایت کند. رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 326 شود.
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی الضبی البصری الساجی (220 - 307 هَ . ق .)، مکنی به ابویحیی الضبی . از محدثان و حفاظ بود. او راست : عل...
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) قزوینی عمادالدین محمود (... 682 هَ . ق .). وی در ادب و شعر صاحب قریحه بود و به جغرافی آشنائی و علاقه ٔ تام دا...
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) مراغی ، مکنی به ابویحیی . او راست : العدد المعدودة. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). شیخ امام ابی یحیی زکریا المراغی ...
زکریا. [ زَک َ یا ] (اِخ ) مولتانی بهاءالدین و مشهور به بهاءالحق ، پیشوای طریقه ٔ سهروردی که نزدیک مولتان بسال 565هَ . ق . متولد شد. وی در ب...
زکریاء. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) زکریا. رجوع به همین کلمه شود.
باغ زکریا. [ غ ِ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) نام موضعی از طسوج لنجرود قم . (تاریخ قم ص 113).
پیره زکریا. [ رَ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) از خلفاء شیخ صفی الدین اردبیلی . (حبیب السیر چ طهران ج 2 ص 327 وچ خیام ج 4 ص 421 که اینجا بغلط بیره ...
کاکو زکریا. [ زَ ک َ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج در 65هزارگزی خاور دژ شاهپور و 3هزارگزی شمال راه شوسه ٔ سنندج ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.