زهیر
نویسه گردانی:
ZHYR
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن مسیب الضبی . یکی از سران سپاه در عصر عباسی بود و با مأمون در جنگ با امین همراهی داشت تا آنکه مأمون ظفر یافت و حسن بن سهل ، عمل «جوخی » (بین خانقین و خوزستان ) را بدو سپرد. هنگامی که در بغداد به مخالفت حسن بن سهل فتنه ای برخاست این فتنه به اطراف هم سرایت کرد و زهیر در آن کشته شد. (210 هَ . ق .). (از اعلام زرکلی ): باز مأمون سیستان زهیربن المسیب را داد و زهیر اینجا خلیفتی فرستاد نام وی اسحاق بن سمن و زهیر خود بنفس خود اندر شوال سنه ٔ 193 هَ . ق . اینجاآمد و با مردمان نیکویی کرد... (تاریخ سیستان چ بهار ص 170). رجوع به الوزراء و الکتاب ص 248 و البیان و التبیین ج 2 ص 171 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 253 شود.
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن هشام بن مغیرةبن عبداﷲبن عمربن مخزوم . وی یکی از کسانی بود که در نقض صحیفه ای که قریش علیه بنی هاشم نوشتند ا...
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن هند العدوی . رجوع به ابوزبدل شود.
خورخه لوئیس بورخس (شاعر , مقاله نویس و داستان نویس آرژانتینی) مفهوم زهیر را متعلق به سنت اسلامی می داند و حدس می زند در آغاز سده ی هجدهم مطرح شده باشد...
در بوئنوس آیرس , زهیر , یک سکه ی معمولی بیست سنتاوی است , که با چاقو یا کاغذبر , رقم 2 را رویش کنده اند ؛ 1929 , تاریخی است که در طرف دیگر آن حک شده ا...
قطیعه ٔ زهیر. [ ق َ ع َ ی ِ زُ هََ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک حریم بنی طاهر و منسوب است به زهیربن محمد ابیوردی یکی از سران لشکر خراسان . (معج...
شیطان بن زهیر. [ ش َ ن ُ ن ُ زُ هََ ] (اِخ ) ابن کلاب بن ربیعة. جدی جاهلی است . اولاد او بطنی از حنظله ، از تمیم ، از عدنانیه هستند. و ابن حزم ...
ظهیر. [ ظَ ] (ع ص ، اِ) هم پشت . مدد. یار. یاور. مددکار. ظِهرة. ظُهرة. پشتیوان . پشتیبان . یاریگر. کمک . ج ، ظُهَراء. (مهذب الاسماء): و الملائکة بع...
ظهیر. [ ظَ ] (اِخ ) ابن رافع. صحابی است .
ظهیر. [ ظَ ] (اِخ ) ابن محمد ابوالمنذر. تابعی است .
ظهیر. [ظَ ] (اِخ ) ابوبکر احمدبن علی بلخی . متوفی در 553 هَ . ق . او راست : شرح الجامع الصغیر محمدبن حسن شیبانی ، ممدوح مسعودسعد. رجوع به شوا...