گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زی نویسه گردانی: ZY زی . [ زَ / زَی ی ] (ع اِ) حرف زاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام دیگر حرف زاء ازحروف تهجی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : همیشه تا نقطی برزنندبر سر زی همیشه تا سه نقط برزنند بر سر شین .فرخی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی جاودان زی جاودان زی .[ وِ ] (جمله ٔ دعایی ) جاوید زندگی کن . جاودان بمان ! || (نف مرکب ) جاوید زیست کننده . مؤبّد. آب زی آب زی یا آبزی = حیوانات آبی . زیست آبی زی گان مجموعههای زیست شناختی زمین هستند که بر پایه پوشش گیاهی اصلی، آب و هوا، موقعیت جغرافیایی و ویژگیهای دیگر دسته بندی میشوند. عامل های زیستپیرامون ف... ساق زی ساق زی . (اِخ ) قریه ای است در قندهار افغانستان . رجوع به قاموس جغرافیائی افغانستان ج 2 شود. شاد زی شاد زی . (فعل امر) امر بشاد زیستن . رجوع به زیستن و شاد زیستن شود. فارغ زی فارغ زی . [ رِ ](نف مرکب ) آنکه فارغ و آسوده زیست کند : طمع دار سود و بترس از زیان که بی بهره باشند فارغ زیان .بوستان . ماسه زی ماسه زی . [ س َ / س ِ ] (نف مرکب ) در ماسه زینده . (اصطلاح جانورشناسی ) جانوری که در ماسه زندگی کند. (فرهنگ فارسی معین ). فرهنگستان ایران ا... زی پنبه زی پنبه . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ صوت ) اسم صوت است و آنرا ظاهراً برای نشان دادن صدایی که از زه کمان حلاجی در موقع پنبه زدن برمی خیزد بر ... برده زی برده زی . [ ب َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صومای بخش صومای شهرستان ارومیه . سکنه ٔ آن 159 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). زی گونش گونه گونی میان اَندامگانهای زنده از همه منبعها شامل اکوسیستمهای خشکی، دریایی و آبی دیگر و پیچیدگیهای بوم شناسانه ای که این اَندامگانها خود بخشی ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۰ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود